| مقدمه تبيين نهاد وقف در جواهر الكلام نقل شده كه فرمود »حبس الاصل و سبل المنفعة«4) ازويژگيهاي اموال و داراييها قابل نقل و انتقال بودن آنهاست كه يا به طور اختياري به وسيلهي خريد و فروش صورت ميگيرد و يا با عوامل غير اختياري مثل ارث عملي ميگردد. قانون وقف اين ويژگي نقل و انتقال را از موقوفه سلب ميكند و از اين رو وقف به حبس 5) تعريف ميشود. يعني اصل مال ميماند و منفعت آن جابهجا و منتقل، و مردم از منافع آن بهرهمند ميشوند و اين همانمعناي حديث نبوي است. چيزي كه وقف را از ساير نهادهاي مالي اسلام متمايز ميسازد ماندگاري اصل موقوفه است كه حتي از معناي لغوي وقف نيز برداشت ميشود. فرهنگ نامهي آكسفوردهم، به دوام و هميشگي بودن وقف اشاره دارد 6) از لحاظ فقهي هم، چنانچه براي مالي گفته شود تا مدتي در مورد مشخصي صرف شود آنگاه به خود شخص باز گردد اگر چه صحيح است اما ديگر وقف نيست زيرا ثبات و دوام آن خدشهدار شده است 7) اگر از وقف به »صدقهي جاريه« نيز ياد ميشود مراد صدقهاي است كه مستمرا ادامه دارد به طوري كه اصل آن ثابت و منافعش در جريان است. در روايتي از پيامبر اسلام )ص( نقل شدهكه فرمود »اذا مات ابنآدم انقطع عمله الا من ثلاث، صدقة جارية او علم ينتفع به او ولد صالح يدعو له بخير8)يعني غير از علم و فرزند شايسته، صدقهي جاريه يا وقف نيز يكي از سه خصلتي است كه پس از مرگ براي انسان (واقف) ميماند و ظاهر اين شعر سعدي هم كه: نام نيكي گر بماند ز آدمي به كزو ماند سراي زرنگار برگرفتهاز همين فرموده است. وقف را از نظر كسب منافع و عوايد ميتوان به دو نوع تقسيم كرد: الف. وقف انتفاع كه مقصود از آن تحصيل درآمد مادي نيست مانند احداث مسجد، حسينيه، پل، جاده... كه همواره با عوارض خارجي مثبت 9)همراه است. ب. وقف منفعت كه به منظور كسب درآمد مادي صورت ميگيرد تا در موارد مشخصي هزينه گردد مانند اينكه مغازهاي وقف شود تا از عوايد آن بتوان مدرسهاي را اداره كرد.10)از لحاظ سرپرستي در خصوص برداشت درآمدها و هزينه كردن منافع موقوفات، وقف يا به صورت عامه است كه سرپرستي آن از اختيارات دولت اسلامي ميباشد و يا به صورت خاصه است كه واقف به هنگام وقف، فرد مشخصي را به عنوان موقوف عليه تعيين مينمايد 11) محقق حلي چهار شرط رابراي وقف ذكر ميكند: 1. دوام: وقف بايد ابدي باشد و نه موقت. 2. تنجيز وقف نبايد معلق و مشروط باشد. 3. اقباض: به تصرف دادن يعني مسلط كردن موقوفعليه - متولي يا حاكم شرع - بر موقوفه و برداشتن تسلط واقف از آن؛ 4. از خود بيرون كردن يعني بر خود وقف نكردن.12) ، چرا كه وقف در حق غير، صحيح است. البته در مورد شرط اول برخي از فقها همچون سيد محمود كاظم يزدي )1328 -1247 ق( در كتاب العروة الوثقي وقف موقت و منقطع را نيز جايز ميدانند 13) شايان ذكر است كه نهاد وقف به دين مبين اسلام اختصاص ندارد و در ميان فرق ديگر اديان و شرايع نيز رواج داشته است. اوقاف حضرت ابراهيم )ع( كه تا امروز نيز باقي مانده، خود بهترين دليل است كه وقف قبل از اسلام نيز وجود داشته 14) و شايد آيهي 127 سورهي بقره تلويحا همين امر را متذكر ميگردد15) محمدحسن نجفي )متوفاي 1266 ق( صاحب جواهر در اثر بيبديل خود كهبعضي آن را دايرةالمعارف فقه شيعه ناميدند وجود وقف در ميان زرتشتيان را خاطر نشان كرده است.16) امام خميني (ره) هم در كتاب البيع نهاد وقف را يك امر عقلايي دانستهاند كه ميان پيروان تمام اديان و چه بسا غير پيروان اديان نيز مرسوم بوه است.17) در كشورهاي غربي و حتي نقاط دور افتادهي استراليا و افريقا و در ميان سرخپوستان امريكاي جنوبي نيز اين سنت وجود داشته كه موقوفاتي را براي پرستشگاهها و كليساها اختصاص ميدادهاند. در مصر باستان، يونان، چين، هند، ژاپن، روم و فلسطين قبل از اسلام موقوفاتي بوده كه از درآمد آنها براي جريان كار معابد، صومعهها و پرستشگاهها و بازسازي و بهسازي آنها و نيز گذران زندگي اسقفها، برهمنها و كاهنها و ارائهي خدمات لازم به برخي از دانشآموزان مدارس بهره ميگرفتهاند.18) بهاين ترتيب مشخص ميشود كه نهاد وقف در ادوار پيشين نيز وجود داشته و پس ازاسلام به تأثيرپذيري از جهانبيني اسلامي به صورت استوار و جهتدار مطرح ميشود و همچون چشمهسار غيرخواهي خداپسندانه و مردم گرايانه به جريان خود ادامه ميدهد و عليرغم اينكه در دورههاي مختلف خلفا و شاهان دستخوش فراز ونشيبهايي بوده، در زمينههاي گوناگون گسترش مييابد. شگفتزده ميشويم وقتي ميشنويم كه جريان پرشتاب خيرانديشي مردمي در بستري كه دين اسلام و مذهب شيعه فراهم كرده بود به قدري گسترش مييابد كه در دوران شاه سلطان حسين صفوي ديگر جايي براي وقف نبوده و حتي همزيستي مسالمتآميز با ارامنه وكليميان اين شور همگاني را به ميان پيروان ديگر اديان نيز كشانده بود 19)نگاهي به موارد وقف نشان ميدهد كه علاوه بر كارهاي بزرگ همچون ايجاد كارخانهها، راهها، پلها، مدارس و مساجد، مواردي نظير تهيهي دانهي پرندگان آزاد در روزهاي برفي زمستان را نيز در بر ميگرفته است كه اين از بلندي انديشهي واقفان نيكانديش حكايت دارد كه انديشهي خيرخواهانه خود رادر بستر زمان در قالبهاي متنوع خرد و كلان لباس تحقق پوشاندهاند. ما در اين جا از سه رويكرد اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي به تشريح نقش اين نهاد در جامعه ميپردازيم اميد آنكه بتواند ابعاد مختلف اين سنت حسنه را روشنتر كند. رويكرد اجتماعي وقتي انساني ببيند كه فردي مثلا هفتصد سال قبل چيزي را وقف كرده كه مطابق نظر واقف انتفاعي را چه مادي و چه معنوي به مردم ميرساند و در حال حاضر هم از او به نيكي ياد ميشود اين احساس براي او پيشميآيد كه راهي وجود دارد كه انسان ميتواند عمر خود را بسيار طولاني كند وبه قول سعدي مرد نكونام شود. اصولا اسلام احترام خاصي براي مسلمان قايل شده و به او حق قانونگذاري داده به طوري كه او با تنظيم يك وقفنامه ميتواند قوانين و مقرراتي را وضع كند، موقوفه و توليت آن را معين و موارد مصرف را مشخص نمايد و پس از احراز شرايط به عنوان قانوني شرعي و رسمي محسوبشود. اين قانون كه از تكريم انسان در اسلام حكايت دارد يك قانون ارجمند و گرامي است و كليهي شرايط مندرج در آن محترم و تغيير در آنها يا تغيير مصرفآنها جايز نيست و متناسب با نيت واقف بايد صرف شود.20)بايد از طرق مختلف همچون صرف موقوفه مطابق نظر واقف زمينهي ماندگاري نهاد وقف و نام واقفان را فراهم ساخت و به عنوان يك ارزش بالاي اجتماعي به آن نگريست و به شدت از امحاي اين نامهاي نيكو ممانعت كرد تا ميدان وسيعي براي افراد خير و نيكوكار باز شود، اعتماد مردم جلب گردد و افراد متمكن جايگاه خاصي را براي امور عام المنفعه در نظر بگيرند. وقتي از مسؤول يكي از دانشكدههاي دانشگاه سوربن فرانسه سؤال ميشود كه به چه دليل در اين دانشكده هيئت بطلميوس كه علم امروز اساس آن را برهم زده تدريس ميشود ميگويد هزينهي تدريس اين موضوع از موقوفه تأمين ميگردد و اگر آن را تغيير دهيم واقفاني كه ميخواهند موقوفهي آنها پايدار باشد ديگر به اين كار رغبت نخواهند كرد واحتمال ميدهند كه با موقوفهي آنها همين طور عمل شود 21) بنابراين بايد هر رقبه عينا به مصرفي برسد كه واقف علاقهمند بوده نام او در آن خصوص پاينده بماند مگر اينكه چنان مصرفي حقيقتا متعذر باشد. اين امر از لحاظ اجتماعي در گسترش موقوفات كه در حل بسياري از معضلات جامعه مؤثرند نقش فراواني را به خود اختصاص ميدهد چرا كه نهاد وقف را نياز به جاودانه ماندنبه وجود آورده و استمرار خواهد بخشيد. بعد دوم اجتماعي نهاد وقف كه اززيبايي بيشتري برخوردار ميباشد نوعدوستي، غيرخواهي و مردمگرايي است. دراين بعد بهترين روابط انساني حاكم ميگردد و ديوارهاي تنگ فردپرستي و بيتفاوتي نسبت به زندگي ديگران فرو ميريزد. اين بعد وقف به قدري اهميت دارد كه به صرف مسلمانان محدود نميشود و فقهايي همچون محقق حلي در كتاب المختصر النافع بهرهمندي كافران ذمي را هم از موقوفات جايز دانسته و حتي وقف مال مسلمان را خاص كافر بلااشكال ميداند 22)اين مضمون را شايد بتوان از آيهي )لا ينهيكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبروهم و تقسطوا اليهم( )ممتحنه: 7) نيز استنباط نمود. فراملي بودن نهاد وقف كه مرزهاي عقيده را نيز پشت سر ميگذارد و همهي انسانهاي نيازمند را از هر رنگ، نژاد، مليت، مرام و مسلك تحت پوشش قرار ميدهد و حالتي جهان شمول پيدا ميكند از مصاديق تأليف قلوب است كه در گسترش اسلام وكاشتن بذر انقلاب اسلامي در دلهاي ملل محروم جهان سوم بسيار مؤثر ميباشد. در جامعهي اسلامي همه در قبال ديگر همنوعان، خود را مسؤول دانسته و بهترين مردم نافعترين آنها براي مردم معرفي شده است. نكتهي ظريفاجتماعي كه بر اهميت وقف ميافزايد اين است كه چون بهرهبرداري كنندگان ازمنافع و عايدات موقوفات مستقيما با واقف روبهرو نميشوند باعث هيچگونه منت و تحقيري نخواهد شد و عزت افراد كاملا محفوظ مانده و محترم شمرده ميشود. قرآن هم در آيهي 270 سورهي بقره با توجه به همين موضوع، كمك مخفيبه نيازمندان جامعه را افضل و ارجح دانسته و ميفرمايد: )ان تبدوا الصدقاتفنعما هي و ان تخفوها و تؤتوها الفقراء فهو خير لكم(. در لبنان موقوفاتي است كه از عوايد آن هر روز دو نفر بر بالين بيماران در بيمارستانها حاضر ميشوند و در مورد بهبود بيمار نسبت به روز گذشته با هم نجوا ميكنند تا بيمار با شنيدن سخنان تلقين كنندهي آنها احساس بهبودي نمايد. در بيمارستان سلطان قلاوون در قاهره نيز كه بخشي از هزينههاي آن ازموقوفات است گروه نمايشي با اجراي نمايشهاي طنز موجبات نشاط بيماران را فراهم ميآورد. اختصاص ده درصد بيمارستانهاي بخش عمومي به بيمارستانهاي موقوفه در كشور ما نيز از وسعت موقوفات در اين زمينه حكايت دارد 23) شايد بتوان دهها مورد انساني و اجتماعي ديگر را از اين دست برشمرد كه در كشور ما و ديگر كشورهاي اسلامي وجود داشته باشد. گفته ميشود يكي از بزرگان ايران از راه قوچان عازم مشهد ميگردد و در ميان راه سرماي سخت موجب تلف شدن عدهاي ميشود او رقبهاي را براي خريد پوستين اختصاص ميدهد كه به زايران ميان راه تحويل شود تا از سرما آسيب نبينند. كمك به خانوادهي زندانيان، تهيهي سلاح براي مجاهدين، و حتي زيباسازي شهرها از جمله مواردي است كه موقوفاتي به آنها اختصاص داشته است 24) ميبينيم كه بعد اجتماعيوقف كه در آن غيرخواهي نهفته است دامنهي گستردهاي دارد و تنها به مسجد وحسينيه منحصر نميشود هر چند اهميت اين مكانهاي مقدس بر كسي پوشيده نيست.علاوه بر تقويت اين دو بعد كه در پر كردن خلأهاي اجتماعي نقش به سزايي خواهند داشت دولت بايد جهت موقوفات را به سمت نيازهاي ضروري جامعه هدايت كند و لزوم سرمايهگذاري در بخشهايي كه بودجهي دولتي تكافو نميكند را خاطر نشان سازد. امروزه بدون شك بيكاري زدايي و اشتغالزايي كه در فقدان آنتبعات خطرناك اجتماعي بروز ميكند از مهمترين دغدغههاست كه نياز به سرمايهگذاري را اجتناب ناپذير مينمايد. ايجاد 8ر3 ميليون شغل در طول برنامهي پنج سالهي سوم توسعه كاري نيست كه بدون سوق دادن سرمايههاي مردمي كه وقف از ماندگارترين آنهاست عملي باشد. رويكرد اقتصادي ازمهمترين آثار اقتصادي وقف تحديد تكاثر است. وقف رويكردي است كه بدون هر گونه اختلاف، درگيري و عدم رضايتي انتقال ثروتها را در پي دارد كه در عين حال كه ترمزي بر تكاثر محسوب ميشود جهشي به سوي رهايي بينوايان از فقر محكوم و نهايتا تحقق عدالت اجتماعي است. اگر چه مالياتهاي اسلامي همچون خمس و زكات نيز نقش قابل توجهي در تأمين عدالت اجتماعي دارند اما امتياز وقف در اين است كه واقفان تنها براساس وجدان ديني خود عمل ميكنند بدون اينكه ملزم به اين كار شده باشند و به ضمانت اجرايي در بيرون از فرد احتياجداشته باشد.30) به علاوه وقف برخلاف شيوههاي ديگر انتقال ثروت )نظير ارث وهبه و امثال آنها( عموما افراد محتاج و امور عام المنفعه را در بر ميگيردكه عملا در تأمين عدالت اجتماعي اثربخشتر خواهد بود. اسلام ضمن تشويق و ترغيب افراد به كار و تلاش و كوشش، راههايي را نيز پيشبيني كرده كه مازادثروت اشخاص متمول در مسيري صحيح و به منظور پر كردن شكافهاي اجتماعي جريان پيدا كند. هدف رويكرد اقتصادي وقف اين است كه سطح زندگي طبقات پايين اجتماع كه نميتوانند نيازمنديهاي زندگي خود را بدون كمك ديگران رفع نمايند بالا بيايد تا با اهل نعمت و ثروت قريبالافق شوند31) و از فاصلهي طبقاتي كاسته شود. نظام اقتصادي اسلام نه چون برهمنان و بوداييان هندي از فقر و فقيرماندن پشتيباني ميكند و نه چون ثروت اندوزان و مادي گرايان، انديشهي داروينيسم اجتماعي را ميپذيرد. اسلام مروج و مبلغ امت وسط و تعادل در جامعه است. وقف، تبديل مالكيت خصوصي به نوعي از مالكيت عمومي است كه بسط آن از ابزار مهم دستيابي به تعادل اجتماعي است. در نهاد وقف دو مطلوبيت32) يكي نفس عمل بخشش، گذشت و ايثار كه در واقف به وديعه گذاشته ميشود و از استغراق انسان در تعلقات مادي و مالاندوزي جلوگيري ميكند، و ديگري لذتي است كه فرد در نتيجهي عمل نيك خود ميبيند و نقش آن را در فقرزدايي جامعهي انساني و اسلامي مشاهده ميكند. نهاد وقف از يك طرف مانندچتري بزرگ سايه خود را بر تمام نيازمندان و محرومان ميگستراند و جامعه رااز فقر و تهيدستي كه عامل بسياري از مفاسد اجتماعي و اخلاقي و سستي در اركان ديني است نجات ميدهد و امكان همزيستي مسالمتآميز در محيطي مملو از اخوت و حسنظن كه زمينهساز پيشرفت و توسعه است فراهم ميآورد و از طرف ديگر بخش قابل ملاحظهاي از مسألهي تأمين اجتماعي و اقتصادي را به وسيلهيخود مردم به صورت خودجوش حل ميكند و بار مالي اين امور را تا حد زيادي ازدوش دولت اسلامي بر مي دارد 33) برخي معتقدند موقوفات كه عمدتا به ايجاد مراكز مختلف آموزشي، فرهنگي، بهداشتي و اقتصادي اختصاص پيدا ميكنند علاوه بر اينكه در شهرنشيني جوامع كه از مؤلفههاي توسعهي اقتصادي است نقشقابل توجهي دارند به شهرها هم، نوعي برجستگي ديني، تاريخي و اقتصادي خواهند بخشيد 34) دولت اسلامي ميتواند موقوفات عمومي را به گونهاي سازماندهي و جهتدهي نمايد كه به عنوان يك منبع مالي بتوان از آنها براي ازبين بردن فقر و محروميت، تأمين بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و دهها مورد ديگر استفاده كرد و زمينهي توسعهي اقتصادي همراه با عدالت اجتماعي را فراهم ساخت35)درآمد موقوفات معمولا از راه اجاره است يعني رقبات وقفي بهاجاره داده ميشود و اجارهبهاي آنها عوايد موقوفه محسوب ميگردد. متأسفانه در گذشته روابط استيجاري بين مستأجرين و رقبات وقفي روابط كاملا يك طرفهاي بوده به طوري كه گاهي ميزان اجارهبها كمتر از يك درهم و در مواردي كمتر از يك پنجاهم اجارهي عادلانه است 36)كه در اين صورت نميتواندنقش مورد انتظار را در مسايل اقتصادي و اجتماعي داشته باشد. از اين رو چه بسا بازنگري در اجارهبهاي موقوفات توسط دولت به منظور تأثيرگذاري بيشتر آنها در روند توسعهي اقتصادي و عدالت اجتماعي اجتناب ناپذير باشد. به هر حال بحث فقرزدايي، كارآفريني و تحقق عدالت اجتماعي اگر بخواهد پوششي فراگير داشته باشد صرفا با اتكا به منابع دولت امكانپذير نخواهد بود و راهي جز توجه جدي به راهحلهاي مردمي وجود ندارد. شايد حدود هزار آيه در قرآن مجيد به صرف اموال به منظور رفع فقر فردي و اجتماعي توصيه ميكند ودر هفتاد آيه از انفاقات نام برده است. وقف كه از مصاديق بارز انفاق است اين زمينه را فراهم ميآورد كه بخش مهمي از شكافهاي طبقاتي به وسيلهي مردم مرتفع شود و مالكيتهاي خصوصي به طور حساب شده و با برنامهريزي و در عين حال داوطلبانه به سمت مصالح عمومي هدايت گردد. مال و بنون )فرزندان( كهدر آيهي 46 سورهي كهف زينت زندگي دنيوي خوانده شده همان نيروي اقتصادي ونيروي انساني است كه چونان شكوفهها و گلهايي هستند كه بر شاخههاي درخت حيات آشكار ميشوند اما زودگذر و كم دوامند و تنها از طريق قرار گرفتن در مسير الهي )مانند وقف( رنگ جاودانگي ميگيرند 37) و در زمرهي باقيات الصالحات قلمداد ميشوند 38) رويكرد فرهنگي زماني كه در قرن هفتم هجري چنگيز در مغولستان سر برآورد و يك زندگي مبتني بر جنگ وخونريزي، چپاول و خرافات را به ارمغان آورد در ايران ملتي با سابقهي تاريخي مهمي در فرهنگ، تمدن و تدين به سر ميبرد كه قرون تابنده و پرتكاپويي را پشت سر گذاشته بود. در سراسر اين مرز و بوم صدها مدرسه با دهها عالم و متفكر برجسته وجود داشت كه هزاران طالب علم در آنها به دانش پژوهي مشغول بودند. به صحنه آمدن دولت مردان دانشمند و فرزانهي ايراني مانند خواجه نصيرالدين طوسي، خاندان جويني و خواجه رشيدالدين فضلالله همداني و امثالهم حركتي مضاعف را بر ادامهي حيات محافل علمي به دنبال داشتو زمينه را براي توسعه و پيشرفت علم و دانش در ابعاد مختلف و انتقال آن بهنسلهاي بعدي فراهم آورد. آنچه بيشتر بر اهميت موضوع ميافزايد اين است كهاكثريت قريب به اتفاق اين مدارس و مراكز آموزشي بر بنياد موقوفات نهاده شده بود و با پشتوانهي مادي آنها اداره ميشد 39) هنگامي كه پس از رحلت شيخ مفيد( 413 - 336) قزعامت و مرجعيت شيعه به شاگردان او سيد رضي (406 - 359 ق) و برادرش سيد مرتضي (436 - 355 ق) كه علامهي حلي او را معلمشيعه خوانده است منتقل شد هر دو عالم ديني مدتي مديريت اوقاف را عهدهدار بوده كه اين خود، رويكرد فرهنگي نهاد وقف را بيشتر خاطر نشان ميسازد. امروزهنيز در جمهوري اسلامي ايران عواملي از قبيل تغيير سازمان تشكيلاتي سازمان اوقاف و ادارهي آن تحت نظر ولي فقيه، نه تنها بر بعد فرهنگي آن تأكيد داردبلكه آن را به ابعاد مختلف اقتصادي و اجتماعي هم تسري بيشتري بخشيده است. همچنين تصويب قوانين لازم در جهت احياي موقوفات، رعايت احكام وقف و مسايل شرعي آن و عمل دقيق به مفاد وقفنامهها كه اساسنامهي چگونگي تحصيل درآمدها و صرف آنها موافق نظر واقف است موجب شده تا افراد خير با اطمينان زيادتري در اين امر مهم به طور گسترده مشاركت نمايند و بخشي از دارايي خود را به عنوان الباقيات الصالحات وقف مصالح جامعهي اسلامي كنند. آمار نشان ميدهد كه شمار موقوفات پس از پيروزي انقلاب اسلامي افزايش چشمگيري داشته كه از لحاظ نوع اهداف و نيات واقفان نيز حايز اهميت و قابل تأمل است چرا كهمصارف اين موقوفات در اكثر موارد در جهت رفع نيازهاي ضروري جامعه اعم از نيازهاي فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي بوده و مشكلي از مشكلات اساسي جامعه را حل كرده است 40) رويكرد فرهنگي نهاد وقف در تركيه مواردي نظير تئاترهايدولتي، سوادآموزي، آموزش زبان انگليسي، توسعهي مهدكودكها و ايجاد خوابگاههاي دانشجويي را نيز در بر ميگيرد. سه كتابخانهي تاريخي و با اهميت تركيه با دهها هزار جلد كتاب ارزشمند خطي و چاپي هم اكنون تحت مديريت اوقاف است. همين طور چهار موزه )موزهي قالي سلطان احمد در استانبول، موزهي آثار خطي تمدن ترك - اسلام در استانبول، موزهي هنرهاي اسلامي فاتح در استانبول و موزهي آثار عرفاني مولانا در قونيه( به وسيلهياوقاف اين كشور اداره ميشود و هزينهي طبع و توزيع 28 نشريه نيز از محل موقوفات تأمين ميگردد. دو بانك نيز در تركيه متعلق به مديريت اوقاف است41) 1. بانك اوقاف كه در مقولههاي فرهنگي همچون انتشارات فعاليت گستردهاي دارد با همكاري سفارتخانههاي خارجي، فعاليتهاي فرهنگي مختلفي را مانند برگزاري سمينارها و نمايشگاهها توسعه ميدهد و به طور متوسط ماهانه دو نمايشگاه هنري دارد. برخي از گروههاي تئاتر و نمايش نيز تحت پوشش اين بانك هستند. بانك اوقاف در خصوص ساخت فيلم سرمايهگذاري عظيمي كرده و مسابقات بزرگ فرهنگي و انتخاب معلم نمونه هم هر سال به وسيلهي اين بانك صورت ميپذيرد. 2. بانك املاك كه اين بانك نيز علاوه بر موارد قبلي در ارتباط با حفظ ميراث فرهنگي و آثار باقيمانده از تمدن دورههاي پيشين، ترميم، بازسازي و نوسازي آثار گذشته و احياي فرهنگ قومي فعاليت دارد. برخي از موارد فوق ميتواند در رويكرد فرهنگي وقف در كشور ما نيزمورد بهرهبرداري قرار گيرد تا زمينهي گسترش عرصهي فرهنگي موقوفات بيش از پيش فراهم آيد. چه بسا ايجاد رشتهاي دانشگاهي تحت عنوان اوقاف نيز به بهرهبرداري بهتر و علميتر و جهتدهي مناسبتر سرمايههاي عظيمي كه از طريق نهاد وقف رنگ جاودانگي ميگيرند كمك نمايد و در فرهنگ سازي اين حركت خداپسندانه و مردم گرايانه مؤثر واقع شود. در آيهي )فأما من اعطي و اتقي وصدق بالحسني فسنيسره لليسري( )ليل: 7( نيز كمكهايي كه با نياتي نيكو اعطاميشود نه تنها رفاه و آسايش اجتماعي را به همراه خواهد داشت آينده و فرجامي دور از سختي و مشقت را براي معطي )واقف) نيز رقم خواهد زد. نتيجه گيري صورت استوار و جهتدار مطرح ميشود وهمچون چشمهسار غيرخواهي خداپسندانه و مردم گرايانه در زمينههاي مختلف بهجريان خود ادامه ميدهد. در رويكرد اجتماعي وقف علاوه بر ماندگاري نام واقف و موقوفات او، ديوارهاي تنگ فردگرايي فرو ميريزد و بعد غيرخواهي و مردمگرايي به قدري گسترش مييابد كه مرزهاي عقيده و مليت را نيز پشت سر ميگذارد. احساس مسؤوليتي خودجوش و به دور از هر گونه الحاح و اجبار در قبال تأمين محترمانهي رفاه نسبي ديگر همنوعان و مصداق »خير الناس انفع الناس« در اين رويكرد نهاد وقف عينيت پيدا ميكند. همچنانكه در صدر اسلام نيز مسبوق است بسياري از موقوفات نه تنها به عنوان پشتوانهي اقتصادي نظام اسلامي محسوب ميشوند بلكه در تحديد تكاثر، كم كردن فاصلهي طبقاتي و نهايتا تأمين عدالت اجتماعي نقش مؤثري را ايفا ميكنند.واقعي كردن اجارهبهاي موقوفات، حذف كامل ماليات بر موقوفات و سازماندهي و جهتدهي آنها به سمت نيازهاي ضروري جامعه مانند اشتغال، بر اثربخشي نهاد وقف خواهد افزود. رويكرد فرهنگي وقف در احداث و ادارهي دهها مركز آموزشي و تحقيقاتي و تعليم و تربيت تعداد فراواني از مردم به خصوص اقشار آسيبپذير جامعه از طريق نهاد وقف، ميتواند دستمايهي آثار هنري زيادي از قبيل داستانها، مجموعههاي تلويزيوني و فيلمهاي سينمايي قرار بگيرد تا رفته رفته اين فرهنگ رواج يابد، تفكر فردگرايانه محدود و محصور شود و تفكر در بهبود شرايط زندگي ديگران گسترش پيدا كند. شايد ايجاد رشتهاي دانشگاهي تحتعنوان اوقاف نيز به بهرهبرداري بهتر و علميتر و جهتدهي مناسبتر سرمايههاي عظيمي كه به وسيلهي نهاد وقف رنگ جاودانگي ميگيرد كمك نمايد. درمجموع با نهاد وقف كه در آن مالكيت خصوصي به نوعي مالكيت عمومي تبديل ميشود مراكز مختلف آموزشي، فرهنگي، بهداشتي و اقتصادي ايجاد ميگردد كه علاوه بر آنكه در شهرنشيني جوامع كه از مؤلفههاي توسعهي اقتصادي است نقش قابل توجهي دارند به شهرها نوعي برجستگي ديني، تاريخي و اقتصادي خواهد بخشيد و توسعه را همراه با عدالت اجتماعي به ارمغان خواهد آورد. پي نوشت : 1-قرشي، سيد علياكبر، قاموس قرآن، ج 7، ص 236 برچسبها: |