| پيامبر اسلام (صلي الله عليه واله) و ائمه (عليهم السلام) گذشته از اين كه
به فقرا، ضعفا،مستمندان و قشرهاى محروم اجتماع كمك مىكردند، آيندگان را
نيز فراموش نمىكردند و با به جا گذاشتن صدقات و موقوفات زيادى از املاك
وزمينها و اموال خويش، سنت حسنه وقف را پايهريزى كردند. يكى از فصول
درخشان زندگانى اين پيشوايان بزرگ، اقدامات آنان در زمينه وقف است كه هم
مردم را به وقف تشويق مىكردند و هم شخصاً املاك و داراييهاى ارزندهاى را
وقف مىكردند . پيش از بررسى اين موضوع ، چند مسأله مقدماتى درباره وقف را
ازنظر خوانندگان ارجمند مىگذارنيم. ضرورت مالكيت واقف ، پيش از وقف به ديگر سخن ، وقف كردن چيزى وابسته به ملكيت خصوصى است كه اگر شخصى مالك چيزى نباشد نمىتواند وقفكند. واقف بايد مالك باشد تا بتواند به ديگرى تمليك كند، همان گونه كه در كتب فقهى آمده است . 2 موقوفه اگر مملوك نباشد؛ يعنى مال ديگرى باشد و غاصببخواهد آن را وقف كند صحيح نيست . از اين رو وقف هم مانند ديگر صدقات مشروط است بر اين كه مال وقف شده به گونهاى باشد كه انسان بتواند با وقف كردن آن به خدا نزديك بشود. پس ا گر واقف مال حرام رابخواهد وقف نمايد، چونآن مال «غصب » و تصرف در آن حرام و معصيت است نمىشود با همان چيزى كه به وسيله آن خدا را نافرمانى كرده در پيشگاه خدا مقرب گردد. جايگاه وقف در اسلام از جالبترين تعاليم اجتماعى اسلام كه براساس تعاون و حس نوعدوستى بنا نهاده شده، مسأله وقف و صدقات جاريه است . هدفاصلى از وقف ، تأمين و تثبيت محل سكونت ومنبع ارتزاق و تأمين قسمتى از نيازمنديهاى عمومى و گسترش فرهنگ و تشويق به احداث بناهاى علمى، بهداشتى و مذهبى است . اسلام با اين كار يك برنامه عالى انسانى را بنيانگذارى كرد كه در اثر آن عواطف بشر دوستى زنده شد. اسلامبا اين ابتكار تا آن جا در روح و اخلاق مردم اثر گذاشت كه از مال خود چشم مىپوشند و با وقف كردن قسمتى از اموال خويش به نفع كسانى كه بايد حمايت شوند وسيله آسايش آنان را فراهم مىكنند و نيازمنديهاى نسلهاى آينده را نيزاز طريق وقف تأمين مىكنند. فقه اسلام در چهارده قرن قبل براى وقف اهميت خاصى قايل گرديده و يك بخش مهم و تقريباً مفصل از كتب فقه و حديث و قوانين اسلامى ويژه احكام و مقررات وقف و صدقات جاريه و كارهايى است كه براى عموم مردم مفيد است . اسلام با طرح مسأله وقف و تشويق به صدقات جاريه از يك طرف اختيارات و نظرات مالك را نسبت به ملك خود (حتى سالها پس از مرگش ) محترم و نافذ شمرده و از طرفى قدم اساسى را در راه گسترش علم و دانش و پرورش دانشمندان برداشته و بناى عمران و آبادى شهرها ودهات و رفاه عموم را حتى در بيابانها و جاهاى دور از آبادى پايهريزى نموده است . ترغيب ائمه به مسأله وقف امام صادق (عليه السلام) فرمود: هر كس از اين جهان درگذرد پس از مرگ ، چيزى به او نمىرسد جز اين كه پيشتر سه چيزى از خود باقى گذاشته باشد: - كار نيكى كه اثرش پس از او باقى باشد؛ - سنت حسنهاى كه در ميان مردم رواج داده باشد و بعد از او مردم به آن روش عمل كنند؛ - فرزند صالحى كه براى او دعا كند. 3 در حديث ديگرى از آن حضرت نقل شده كه فرمود: شش چيزى است كه شخص مؤمن پس از مرگش از آن بهرهمند خواهد شد: 1- فرزند صالحى كه براى او طلب آمرزش كند؛ 2- قرآنى كه از او باشد و مورد استفادقرار گيرد؛ 3- درختى كه مىنشاند؛ 4- چاه آبى كه احداث نمايد؛ 5- چشمه آبى كه در راه خدا جارى مىكند؛ 6- سنت و روش نيكى كه پس از او مردم به آن عمل كنند.4 موقوفهها و صدقههاى پيشوايان دينى چنانكه اشاره كرديم گذشته از اين كه رسول مكرم اسلام و خاندان آن حضرت درباره وقف مردم را تشويق مىكردند، 5 طبق احاديث معتبر و مدارك تاريخى ، خود از نخستين كسانى بودند كه اقدام به وقف املاك شخصى خود نموده و آثار خيرى به عنوان وقف براى اعقاب و طبقات بعد از خود به جاى گذاردند و وقفنامههايى تنظيم كردند كه به برخى از آنها اشاره مىشود: باغهاى مخيريق اموال مخيريق هفت مزرعه بودند ، به نامهاى : ميثب، صافيه ، دلال، حسنى، برقه، اعواف ومشربهام ابراهيم كه مادر ابراهيم (فرزند حضرت رسول) در اين منطقه سكونت داشت و پيامبر (صلي الله عليه واله) به آن جا مىآمد.7 اصل داستان مخيرين و وصيت كردن وشهادت وى و وقف كردن رسول خدا (صلي الله عليه واله) و جريانهاى سياسى كه در مورد اين باغها به وقوع پيوسته در كتب حديث و تاريخ و ... ثبت و ضبط شده است . 8 موقوفههاى ديگر رسول خدا (صلي الله عليه واله) حموى در معجم البلدان مىنويسد: بويره از زمينهاى بنى النضير بوده است . 9 سمهودى مىنويسد: رسول خدا (صلي الله عليه واله) در خيبر نيز موقوفههايى داشته است. 10 ابن شبه مىنويسد: بخشى از سرزمين خيبر به نامهاى الوطيح و الكتيبه و سلالم را پيامبر (ص) وقف كرد. 11 بخارىنقل مىكند: نوشته يا نوشتههايى در دست اميرالمؤمنين على (عليه السلام) بوده است كه وقفهاى رسول الله در آن نوشته شده بود يا آن نوشتهها وقفنامه موقوفههاى رسول خدا بوده است ، وليكن توضيح نداده است كه اين موقوفات همانهفت باغ مذكور بوده يا موقوفههاى ديگر. به هر حال براى روشن شدن مطلب عينعبارت «بخارى» را ذكر مىكنيم . ابن حنفيه گويد: اگر على (عليه السلام) ازعثمان (به بدى) ياد مىكرد بدون شك روزى عثمان را به بدى ياد مىكرد كه عدهاى از عمال عثمان شكايت كردند ، پس على (عليه السلام) فرمود: برو پيش عثمان و به او بگو كه آنها (نامههايى كه على در دست داشت) صدقه پيامبر است؛ (يعنى در آن صدقات نوشته شده است.) سپس كارمندان خود را دستور بده به آن عمل كنند؛ (يعنى مطابق اين نوشتهها عمل شود) من نوشتهها را پيش عثمان بردم . عثمان (اعتنا نكرد و ) گفت : آنها را از ما دور كن ( كه نيازى به آننداريم) من آنها را پيش على (عليه السلام) آوردم و جريان را گفتم . به من فرمود: از جايى كه برداشتى به همان جا برگردان 12 ظاهراً اين نامهها مربوطبه آن هفت باغ نبوده است ، زيرا آن باغها كه صدقات رسول الله بوده، معروف بوده است . و احتياج به ديدن وقفنامه نبوده، عثمان و دو خليفه قبلى و ساير مسلمانان و كارمندان دولتى خليفه نيز آنها را مى شناختند. پس احتياجى به فرستادن وقفنامه و موردى براى بىاعتنايى عثمان نبوده است . از اين رو بايدگفت : اين موقوفهها غير از آن هفت باغ بوده است كه عثمان اظهار بىاطلاعىكرده و پس از ديدن وقفنامه نيز توانست بىاعتنا باشد. عسقلانى نيز اين حديث را نقل نموده و اضافه مىكند: بعضى از علماى اهل سنت همه اموال رسول خدا (صلي الله عليه واله) را كه بعد از رحلت آن حضرت مانده بود صدقه ناميدهو همه اموال را به نام «صدقات رسول خدا (صلي الله عليه واله) ذكر مىكنند،به دليل حديثى كه ابوبكر نقل كرده است كه رسول خدا (صلي الله عليه واله) فرمود: «نحن معاشر الانبياء لانورث ماتركناه صدقه.» 13 ابن ابى الحديد در اين مورد چنين مىگويد: رسولخدا از دنيا رفت در حالى كه مزارع زيادى در «خيبر»، «فدك»،«بنى النضير»، «وادى نخله» و همچنين «طائف» داشت كه پس از مرگ او همه صدقه شد، به دليل خبرى كه ابوبكر نقل كرده است . 14 در عمدة القارى در شرح گفتار بخارى «وصدقته بالمدينه» گويد: يعنى املاكى كه بعد از آن حضرت صدقه شد و گفت مىشود كه صدقات رسول خدا (صلي الله عليه واله) در مدينه اموال بنى النضير است كه نزديك مدينه بود و از قاضى عياض نقل شده كه صدقات آن حضرت در مدينه عبارت است از اموال مخيريق و از جمله حق آن حضرت در اموال بنىالنضير و همچنين نصف زمين فدك و ثلث زمين «وادى القرى» و دو قلعه از قلعههاى خيبر، وسهم آن حضرت از خمس خيبر كه همه بعد از آن حضرت صدقه شد به موجب آن حديث .15 ابن عبدربه 16 و ابن ابى الحديد17 مىگويند: رسول خدا (صلي الله عليه واله) مهزور را (كه مكانى واقع در بازار مدينه بوده است ) براى مسلمانوقف كرد. 18 علامه عسكرى مىگويد: علماى مدرسه خلفا از محدثان و مورخانو فقها و لغويين و ... توافق كردند بر اين كه هر چه را كه رسول خدا از خودبه ارث گذاشته ، ازمزارع و باغها صدقه بنامند و استناد كردهاند به آنچه كه ابوبكر از رسول خدا روايت كرده است كه فرمود: «و ما تركناه». صدقه 19 اين نامگذارى و سازش به دلايل سياسى آن روز بوده است و ريشه سياسى دارد كه اين جا جاى شرح آن نيست . علامهمجلسى به نقل از مناقب ابن شهر آشوب و ارشاد مفيد نقل كرده است كه : هنگامفتح بنى النضير رسول خدا اموال (زمينها و باغها و خانههاى ) بنى النضير را ميان مهاجرين تقسيم كرد و به على (عليه السلام) دستور داد كه سهم رسول خدا را تحويل بگيرد و آنها را صدقه قرار دهد 20 معلوم است كه مراد اين محققبزرگوار از صدقه وقف است ؛ زيرا آنها اصطلاح علماى اهل سنت را قبول نداشتهاند . البته اين موقوفات را عملاً به استناد حديث ابوبكر ، جزء اموال عمومى كردند در حالى كه آنها در موارد خاصى وقف شده بود. موقوفههاى اميرالمؤمنين (عليه السلام) عبدالرحمن فرزند حجاج مىگويد: اين وصيت نامه را ابو ابراهيم (حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام)) نزد من فرستاد ! اين، آن چيزى است كه وصيت كرده و حكم نموده بنده خدا على در مال خود براى رضاى خدا تا اين كه (به وسيله اين وصيت) خدا مرا داخل بهشت نموده و در روزى كه صورتهايى سفيد و صورتهايى سياه مىگردد، مرا از آتش دوزخ و آتش را از من دور سازد . آنچه در «ينبع» املاك دارم و به من تعلق دارد و در اطراف «ينبع» هم معروف است كه مال من است، همه وقف است و همچنين بردههايى كه در آن املاك دارم به غير از ابى نيزر و ابى رباح و جبير كه آزاد هستند (و حق ولاء دارند) بقيه در همين املاك پنج سال كار مىكنند و مخارج خود و عائلهشان را از آن جا تأمين مىكنند. علاوه بر اين آنچه كه در «وادى القرى» 21دارم همه مختص اولاد فاطمه است و بردههايى هم كه در املاك وادى القرى دارم، وقف است غير از اينها هم آنچه در «ذعة» دارم با بردههايى كه آن جا هست وقف است و مانند بردههاى ديگر در املاك كار كرده و مخارج خود و عائلهشان را از همان املاك اداره نمايند. علاوه بر اينها آنچه در «اذينه» دارم با بردههايى كه آن جا دارم وقف است .«قصيره» هم همان گونه كه مىدانيد وقف است . آن گاه حضرت مىنويسد : در حقيقت آنچه در مورد اموال خودم نوشتم «به گونه صدقه واجب »است؛ يعنى وقف است كه قابل فسخ نيست و نمىتوان آن را فروخت يا به كسى بخشيد يا شرايط آن را تغيير داد و قطعى و خارج از ملك خصوصى مىباشد، خواه من زنده بمانم يا بميرم و در هر موردى كه براى خدا باشد صرف مىشود . بعد در صدد توضيح شرائطوقف و متولى آن برآمده ، مىفرمايد: مال محمد رسول الله (صلي الله عليه واله) (موقوفه آن حضرت ) همان طورى كه خود مقرر داشته ، مال اولاد فاطمه است . و همين طور است اموال فاطمه (سلام الله عليها) و بردههايى كه در كاغذ كوچكى اسم بردهام همه آنها از بردگى آزادند . توليت اين موقوفه دردست حسن بن على مىباشد و حق دارد متعارف مخارج خود را از درآمد آن املاك بردارد و هر طورى كه مطابق خواست خداست مصرف كند. اگر قرضى (دينى) داشته باشد مىتواند از همين املاك بفروشد و آن را ادا كند و اختيار و سرپرستى اولاد على و اموالشان در دست حسن است و اگر حسن بن على در غيرخانه وقفى سكونت داشته ، مى تواند خانه وقفى را بفروشد و يك سوم پول را به بنىهاشم وبنى المطلب و يك سوم به آل ابيطالب بدهد و يك سوم باقى مانده را هم در راهخدا مصرف كند. و اما اگر براى حسن پيشامدى كرد، حسين توليت دارد به همان نحوى كه حسن دارد و اين امتياز كه براى فرزندان فاطمه قرار دادم براى رضاى خدا و حفظ احترام رسول خدا (صلي الله عليه واله) مىباشد . و اگر براى حسينپيشامدى كرد، از اولاد على شخصى را كه اسلام و امانت او مورد قبول باشد براى توليت نصب كنند و اگر چنين كسى پيدا نشد از اولاد پسران فاطمه چنين كسى را انتخاب كنند و اگر نشد از آل ابيطالب اختيار نمايند... اين وصيتنامه را در روز ورود به «مسكن» 22 (20 جمادى الاولى سال 37 يا 39) نوشتم براى خشنودى حق سبحانه و تعالى . 23 وقف خانه به نام خداى بخشاينده مهربان . اين است آنچه على بن ابى طالب آن را در حالى كه زنده و كامل بود ، صدقه كرده است . وقفنمود خانهخود را كه در بنى زريق دارد، صدقهاى كه فروخته نمىشود و هبه نمىگردد تا خدايى كه وارث آسمان و زمين است ، آن را وارث شود. و در اين خانه خالههاى خود را سكونت داد مادامى كه خود يا اولادشان زنده هستند و وقتى مرگ آنها فرا رسيد براى محتاجهايى از مسلمانان باشد. 24 موقوفههاى ديگر اميرالمؤمنين (عليه السلام) «سويقه» كه جايى است در نزديكى مدينه و آل على (عليه السلام) آن جا سكونت مىكردند، از جمله صدقات اميرالمؤمنين (عليه السلام) بود.25 از ابوجعفر نقل شده است كه عمر و على يك قطعه زمين خود را وقف كردند. 26 آن حضرت زمين و خانه خود را در مصر با اموالى كه در مدينه داشت وقف اولاد نمود.27 فقيرو وادى ترعه نيز از موقوفات حضرت على (عليه السلام) است . 28 فقير اسم دو مكانى است در نزديكى مدينه كه آنها را فقيران مىنامند و از امام جعفر صادق(عليه السلام) روايت شده كه رسول الله (صلي الله عليه واله) براى على (ع) چهار قطعه زمين اقطاع نمود: «فقيرين»، «بئرقيس» و «الشجره»...29 حرة الرجلاء (كه در بحث املاك ائمه (عليهم السلام) گذشت) جزء صدقات على (عليه السلام) بوده است . نصف آن وقف بوده و نصف ديگر در دست «آل منّاع» از بنى عدى قرار داشته كه على (عليه السلام) به آنها بخشيده بوده است . 30 و باز در حرة الرجلاء درهاى به نام «بيضاء» و در آن مزارع و زمينهاى خالى وجود داشته كه از جمله موقوفههاى امام بوده است .31 قصيبه (كه در بحث املاك گذشت) منطقهاى است در نزديكى خيبر و مدينه منوره كه حضرت آن را وقف كرده است . 32 درحره الرجلاء نيز چهار چاه وجود داشته كه جزء صدقات اميرالمؤمنين (عليه السلام) بوده است و به آنها «ذات كمات» گفتهاند. 33همچنين چاههاى «ذوات العشراء» ، «قعين»،«معيد» و «رعوان» از موقوفات حضرت بوده است .34 وصيت اميرمؤمنان (عليه السلام) در مورد اداره اموال موقوفه او ازوصيتهاى امام (عليه السلام) در مورد مصرف اموالش بعد ازوفات او اين است كهحضرت پس از بازگشت از صفين مرقوم فرموده است اين دستورى است كه بنده خدا على بن ابيطالب اميرمؤمنان در مورد چگونگى تصرف در اموالش به خاطر خشنودى خدا داده است . تا از اين طريق خداوند وى را قرين رحمت و دمساز بهشت سازد وامنيت و آرامش در سراى ديگر به او عنايت كند. از آن جمله است : سرپرستىآن به عهده حسن بن على است كه به طور شايسته از آن مصرف كند و به طور شايسته از آن انفاق نمايد. اگر براى حسن پيشامدى كرد و حسين زنده است او سرپرستى آن را به عهده بگيرد و به جاى وى وظيفه را انجام دهد . پسران فاطمههمان مقدار سهم از اين مال را دارند كه پسران على (عليه السلام) و اين كه سرپرستى آن را به پسران فاطمه واگذاردم به خاطر خدا و به خاطر تقرب رسول الله (صلي الله عليه واله) و بزرگداشت حرمت او و احترام پيوند خويشاوندىاشمىباشد و با كسى كه اين اموال در دست اوست شرط مىكنم كه اصل مال را حفظ كند وتنها از ميوه و درآمدش در آن راهى كه به او دستور دادهام انفاق نمايدو از نهالهاى نخل چيزى نفروشد تا همه اين سرزمين يك پارچه زير پوشش نخل قرار گيرد و آباد شود...35 امام صادق (عليه السلام) فرمود: ... على بندهخدا بود . خدا بهشت را براى او واجب كرد مالش را در راه خدا صدقه قرار دادكه بعد از او فقرا استفاده كنند و گفت : خدايا اين مال را براى اين جهت صدقه قرار دادم كه آتش را ازصورتم و صورت مرا از آتش دوزخ دور سازى. 36 مرقوفههاى حضرت زهرا (سلام الله عليها) محمدبن على شافعى از عبدالله بن حسن فرزند حسين روايت مىكند كه گفت :عدهاى از اهل بيت (عليهم السلام) به من خبر دادند كه فاطمه دختر رسول خدا (صلي الله عليه واله) و على (عليه السلام) اموال خود را بر بنىهاشم و بنى المطلب وقف كردند و ديگران را هم در رديف وقف شدگان بر آنها داخل نمودند. 37 ابى مريم گويد: از امام صادق (عليه السلام) درباره صدقه رسول خدا (صلي الله عليه واله) وصدقه على بن ابيطالب (عليه السلام) سؤال كردم. امام صادق (عليه السلام) فرمود: براى ما حلال است . فاطمه (سلام الله عليها) صدقات خود را بر بنىهاشم و بنى عبدالمطلب قرار داد. 38 «فرع» (به ضم فاء) و«ام العيال» دهى بوده است ميان مكه ومدينه كه صدقه فاطمه زهرا (سلام الله عليها) دختر رسول خدا (صلي الله عليه واله) بوده است . 39 سمهودى از وقف حضرت زهرا (سلام الله عليها) ياد مىكند و مىگويد شافعى بنا به نقلبيهقى گفته است : صدقه رسول الله (صلي الله عليه واله) و صدقه زبير در نزديكى آن و صدقه عمر و عثمان و صدقه على و فاطمه دختر رسول خدا (صلي الله عليه واله) و صدقه آنها كه من نمىتوانم بشمارم، در مدينه و اطراف مدينه است . 40 (همان طورى كه بنا به نقل مصباح الانوار در وصيتنامه حضرت زهرا (سلام الله عليها) اين معنا روشن است ). و در وقفنامه حضرت على (عليه السلام) بنا به نقل دعائم الاسلام از وقف حضرت فاطمه (سلام الله عليها) اسم برده شده است .41 وقفنامهاى از حضرت زهرا (سلام الله عليها) به نام خداوند بخشاينده مهربان. اينچيزى است كه فاطمه دختر محمد (صلي الله عليه واله) به آن وصيت كرده است . فاطمه وصيت مىكند كه باغهاى هفتگانهاش؛ عواف، دلال، برقه، ميثب، حسنى وصافيه، مشربه ام ابراهيم (يعنى باغى كه مادر ابراهيم، «ماريه» همسر رسول (صلي الله عليه واله) در آن سكونت داشت) به نام او ناميده شده است در دست على بن ابيطالب (عليه السلام) باشد اگر على وفات كرد در دست حسن و بعد از او در دست حسين و پس از وفات او در دست بزرگترين فرزندان من، خدا بر اين امر شاهد و مقداد پسر اسود كندى و زبير پسر عوام بر آن گواه هستند و على بنابيطالب اين (مكتوب) را نوشته است. 42 وقفنامه ديگر وصيتنامهديگرى از آن حضرت را مرحوم مجلسى در بحار نقل مىكند كه امام باقر (عليه السلام) فرمود: فاطمه (سلام الله عليها) بعد از رسول خدا شش ماه زندگى كرد واين مكتوب را نوشت، كه به طور مختصر از نظر خوانندگان گرامى مىگذرد. اين وصيتنامهاى است كه فاطمه دختر محمد (صلي الله عليه واله) در مورد مال خود در صورت درگذشتش نوشته است : فاطمهوصيت كرد كه از ميوههاى (درختانش) هر سال در ماه رجب پس از كسر هزينه آبيارى و ساير هزينههاى كشت و بهرهبردارى از طرف او هشتاد اوقيه صدقه داده شود. همچنين فاطمه وصيت كرد كه عموم ميوههاى (درختانش) و محصول گندمشدر سال آينده هنگام درو، در راه خدا انفاق شود. او وصيت كرد كه چهل و پنج اوقيه به همسران پدرش محمد (صلي الله عليه واله) و پنجاه اوقيه به فقراى بنى هاشم و بنى عبدالمطلب پرداخت شود. فاطمه در مورد اصل مال خود در مدينه نوشت كه : چون على (عليه السلام) از او خواست است فاطمه او را متولى اموالش قرار دهد تا اموال او را با اموال رسول خدا (صلي الله عليه واله) يكجا جمع كند تا متفرق نشود، از اين رو، على (عليه السلام) را - مادامى كه زنده است - متولى اموالش قرار داد و وصيت كرد كه اگر براى او حادثهاى پيش آيد،آن را به دو فرزندم ، حسن وحسين تحويل دهد تا آن دو متولىآنها باشند. فاطمه مىگويد: من اموالم را به على بن ابيطالب تحويل دادمو اختيار آن را به اوسپردم تا مال من و مال محمد(صلي الله عليه واله) در اختيار او باشد و از هم جدا نشود. (على) از طرف من از عوايد اين اموال، آنچه من گفتهام و صدقه قرار دادهام مىپردازد و وقتى كه صدقه آنها رإ؛ااّّ در راه خدا پرداخت و آنچه گفته بودم ادا نمود، اختيار دست خداى تعالى و در دست على است تا هر چه خواست و در هر جا خواست صدقه و انفاق كند وهيچ باكى بر او نيست . اگر براى على حادثهاى پيش آيد همه اموال را چه مالمن و چه مال مخمد (صلي الله عليه واله) را به دو فرزندم ؛ حسن و حسين تحويل مىدهد و آن دو هرگونه خواستند از محل آنها انفاق و صدقه مىكنند وهيچ باكى بر آنها نيست ... حضرت فاطمه (سلام الله عليها) در ادامه وصيتنامه خود اموال و اثاثيهاى را براى دختر ابوذر غفارى وقف كرده و آن گاه افزوده است : «اگر يكى از كسانى كه براى او چيزى وصيت كردم، پيش از اينكه به او پرداخت شود بميرد، سهم او به فقرا و مساكين پرداخت مىگردد.» در پايان وصيتنامه آمده است كه مقداد بن اسود و زبير بن عوام شاهد آن هستند و آن را على بن ابيطالب (عليه السلام) نوشته است . 43 وقفنامههاى امام حسين (عليه السلام) در حديث ديگرى آمده است : امام حسين (عليه السلام) زمين و اشياى ديگرى را كه ارث برده بود پيش از اين كه تحويل بگيرد، وقف كرد. 45 مرقوفههاى امام صادق (عليه السلام) مرحومكلينى در اصول كافى مىنويسد يزيد بن سليط مىگويد: امام هفتم موسى بن جعفر (عليه السلام) وصيت فرمود و ده نفر را گواه گرفت ... تا آن جا كه مىنويسد ... امام وصيت كرد توليت ثلث موقوفه پدرم (امام صادق (عليه السلام)) و ثلث خودم نيز با او (فرزند امام هفتم (عليه السلام) است.) از اين كه حضرت فرمود: توليت ثلث موقوفه پدرم، معلوم مىشود كه امام صادق (عليه السلام) هم موقوفههايى داشته است . 46 وقفنامه حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) متولى وقف، درآمد آن را (پس از كسر كردن مخارج مزرعه و سى عدد درخت خرما براى فقراى آبادى) ميان فرزندان فلان (در بعضى از نسخ به جاى فلان، موسى ذكر شده است ) تقسيم كند براى هر مرد دو برابر سهم زن. بنابراين اگر يكى از دختران موسى ازدواج نمود سهمى در اين صدقه ندارد. 47 تا اين جا از موقوفات خاندان پيامبر استفاده كرديم كه آنان دارايى شخصى داشتند كه مقدارى از آن را وقف كردند(چون همان گونه كه گذشت تا كسى مالك چيزى نباشد، نمىتواند آن را وقف كند.) در اين جا مىتواناين نتيجه را نيز گرفت كه گرچه بسيارى از اين موقوفات در راههاى عمومى وقف شده بود اما چنان كه از وقفنامه تعدادى از آنها بر آيد، وقف علويان و بازماندگان ائمه (عليهم السلام) بوده كه شامل ائمه بعدى نيز مىشده است . بنابراين يكى از منابع درآمد ائمه (عليهم السلام) موقوفات خاصى بوده كه از امامان قبلى مانده بود. پي نوشت : 1- واقدى، محمد بن عمربن واقد، المغازى، تحقيق الدكتور مارسدن جونس، دفتر تبليغات اسلامى، رمضان 1414 ه'، ج 1، ص 547. برچسبها: |