| وقف ايجاد امنيت: مال اندوزي ضد امنيت به خاطر پيامدهاي ضد الهي و ناانساني مال اندوزي است كه در اديان و بويژه در اسلام، با خصلتهاي سرمايه دارانه مبارزه شده است؛ زيرا كه اين روحيه تعالي طلبي و سلطه جويي، با ماهيت تفكر الاهي اسلام ناسازگار است و به نوعي مي تواند ضدامنيت تلقي شود. تلك الدار الاخره نجعلها للذين لايريدون علوا في الارض و لافسادا و العاقبه للمتقين(قصص 83) اينسراي آخرت را از آن كساني ساخته ايم كه در اين جهان نه خودشان دنبال برتريجويي هستند و نه خواهان فساد و سرانجام نيك از آن پرهيزگاران است. و بيترديد اين روحيه در رابطه با انسانها، از داشتنهاي افراطي و قدرت اقتصادي ريشه گرفته است. الذي جمع مالا و عدده. يحسب ان ماله اخلده (همزه 3-2) آنكه مالي گردآورد و به شمارش آن پرداخت، مي پندارد كه دارايي اش جاويدانش گرداند. امام علي (ع): اما الاغنياء من مترفه الامم، فتعصبوا الاثار مواقع النعم، فقالوا: نحن اكره اموالا و اولادا... (نهج البلاغه، 799) توانگرانشادخوار هر امت (و جامعه)، نسبت به موقعيت خود در برخورداري از نعمتهاي الهي، تعصب ورزيدند (و آن را از خويشتن دانستند و بس مهم شمردند)، و گفتند:ما اموال و فرزندان بيشتري داريم، و ما عذاب نخواهيم شد. اين تكاثر اموال و ثروت اندوزي باعث مخرور اين افراد و طبقات اقتصادي اجتماعي مي شود وبديهي است كه غالبا امنيت براي عده اي به معناي ناامني براي ديگران است. آنان به استثمار افراد مستمند و نيازمند مي پردازند و با احساس غروري كه تجميع مال دارند ريسك بالايي براي ايجاد ناامني در جامعه وجود خواهد داشت حتيرويارويي سرمايه داران با آيينهاي الهي و با هر انديشه و هدايتي، براي همين حس خودبرتر بيني است اين حس خود برتربيني در مراحل گوناگون و مقاطع مختلف باعث بوجود آمدن ناامني هاي گوناگون در جامعه خواهد شد. و ما ارسلنا في قريه من نذير الاقال متروفوها: انا بما ارسلتم به كافرون و قالوا: نحن اكره اموالا و اولادا، و ما نحن بمعذبين(سبا، 35-34) در هيچ شهري بيم دهنده اي (پيامبري) را به رسالت نفرستاديم مگر اينكه شادخواران آنگفتند: ما به اين دين كه براي ابلاغ آن آمده ايد اعتقاد نداريم و گفتند: ما اموال و فرزندان بيشتري داريم و ما عذاب نخواهيم شد. البته جالب كه توجهداشته باشيم اين مال اندوزي در آنان احساس امنيت كاذبي را بوجود مي آورد. مترفوها در اين آيه به معناي جباران و توانگران و مرفهان است. (مجمع البيان، 8/392) اسكتبار و طغيان سرمايه داري بدانجا مي رسد كه همه ارزشها را در ثروت مي داند و به همه فضيلتها و نيكيها به ديده كاستي مي نگرد: لقد سمع الله قول الذين قالوا: ان الله فقير و نحن اغنياء... (آل عمران، 181) خداوندگفته كساني را شنيد كه گفتند: خدا فقير است و ما سرمايه دار و ثروتمنديم... و اين اوج استكبار و خود بزرگ بيني است كه نسبت به خالق كاينات چنين بينديشند و چنين سخني بر زبان آورند. بديهي است چنين افرادي تنها امنيت خود را مي طلبند و از ايجاد ناامني در ديگران باكي ندارند پيامبران الهي را نيز چون از طبقات محروم بودند، به هيچ مي گرفتند و انديشه ها و گفتار آنان را بي ارزش مي پنداشتند: و قالوا لولا نزل هذا القرآن علي رجل من القريين عظيم (زخرف، 31) گفتند چرا اين قرآن بر مردي از بزرگ مردان آن دو قريه نازل نشده است. و قال لهم نبيهم: ان الله قد بعث لكم طالوت ملكا قالوا: اني له الملك علينا؟ و نحن احق بالملك منه ولم يوت سعه من المال...(بقره 247) پيامبرايشان (بني اسرائيل) به آنان گفت: خداوند طالوت را پادشاه شما قرار داد، گفتند: چگونه مي تواند به پادشاهي برسد، در صورتي كه ما براي پادشاهي از اوشايسته تريم، او كه مال فراواني ندارد... در انديشه سرمايه داري، معيارو محور براي هر كار و هر چيز، مال است حتي پستها و مسئوليتهاي دشوار اجتماعي با اين معيار داده يا گرفته مي شود و بدينسان تعالي طلبي سرمايه داران بدانجا مي رسد كه دينشان و خدايشان را اموالشان مي دانند: پيامبر(ص): فواعجيا لقوم الهتم اموالهم.(سجاد 53/264) شگفتا از مردمي كه معبودهاي ايشان مالهايشان است. ازاين رو مي نگريم كه در تعاليم اسلامي، غناي كفافي، زندگي آرماني و اسلامي شمرده شده است، يعني زيستن كه از حد فقر و كمبود داري بگذرد و به حد بسندگيو كفاف برسد، و به مرز تكاثر و زياده داري نزديك نگردد و گرفتار عوارض و معايب سرمايه داري نشود، و اين بهترين زندگي شناخته شده است و اگر اين طور نباشد بايد دقت داشته باشيم كه ناامني در جامعه رواج پيدا خواهد كرد اگر معيار همه چيز مال و ثروت باشد بسياري از مولفه هاي ناامني در جامعه شكل خواهند گرفت. طبقه اي ثروتمند، دارا و متحول و متكبر كه در اقليت قرار دارند و اكثريت جامعه كه در فقر و نداري به سر مي برند اين شكاف عميق طبقاتي و بي عدالتي اجتماعي مسبب بسياري از ناامني هاي اجتماعي و سياسي خواهد شد كه براي مردم در جامعه بسيار پر هزينه خواهد بود. امام سجاد (ع): مي فرمايند اللهم اني اسئلك خير المعيشه، معيشه اقوي بها علي جميع حاجاتي، و اتوصل بها اليك في حياه الدنيا و في آخرتي، من غيران تترفني فيهافاطغي، او تقترها علي فاشي... (سجاد90/12) خدايا از تو معيشتي نيك خواهانم: معيشتي كه با آن همه نيازمنديهايم را برآورم، و در زندگي اين دنياو در آخرتم با آن به قرب تو برسم، بي آنكه هر اغرق در نعمت سازي تا سر به طغيان بردارم، يا به اندازه اي آن را اندك بدهي (فقر و كمبود) كه گرفتار بدبختي شوم.... اموال از نظر راهنمايان الهي ابزار و وسيله اي براي تامين زندگي مقتصدانه همه انسانهاست، و وسيله اثبات هيچ ارزشي از آن دست ارزشهايي كاذب و منفي در تفكر سرمايه داران نيست. سرمايه داري، تنها قانون سرمايه داري را مي پذيرد، يعني قانوني كه منافع سرمايه داري را تضمينكند. امنيت قانوني از نظر سرمايه داري، امنيت انساني نيست؛ بلكه امنيت اشكال سرمايه داري است، امنيت انواع انحصارگرايي و تشكيل سازمانهاي اقتصاديچون كارتل و تراست، امنيت نرخ گذاري انحصاري و سودجويانه و خودسرانه است كه تنها منافع سرمايه گذاران را تامين كند يا امنيت انواع توليد است حتي توليد كالاهايي كه زيانبار است چون توليد سلاحهاي شيميايي ميكربي يا توليد كالاهاي غيرمفيد و يا زيان آور نظام ليبرال سرمايه داري، هر چه را سودآور است بايد با امنيت خاطر و خيال راحت بتواند توليد كند، گر چه براي انسانها زيانبار باشد يا محيط زيست را بيالايد و يا منابع را آلوده كند و يا بپايانبرساند. سرمايه داري مي گويد: آنچه قابل استفاده است بايد ساخت، آنچه را به فروش مي رسد، بايد توليد كرد، آنچه را كه قدرت نظامي ما را افزايش مي دهد بايد به دست آورد. (تافلر، 114-113) در اين گردش اقتصادي آزاد، هيچگاه منافع توده ها منظور نمي گردد امن و خاطر آنها متغير مهمي محسوب نمي شود. ازديد سرمايه داري، منافع و امنيت انسانها و نسلها بايد فداي امنيت اين نظاماقتصادي شود. بنابر اين قانوني كه در پرتو آن بايد انسانها طبيعت گونه هايحيواني و گياهي و مجموعه پديده هاي حياتي زيست محيطي، سلامت خويش را بيابند، با كارشكني ها و مانع تراشي هاي زربدستان، به امنيت براي رشد سود وسرمايه، تبديل مي شود و قانون، جاي خود را به قانون دلخواه سرمايه داري ميدهد. اين حقيقت تلخ در عملكردهاي سرمايه داري در تعاليم اسلامي نيك تبيين شده است: امام صادق (ع).... فان مع كثره المال تكثر الذنوب الواجب الحقوق (كافي 2/135) زيادي مال سبب افزايش گناهان در برابر حقوقي است كه بر توانگران واجب مي شود (و كمتر توانگري آن حقوق را ادا مي كند.) ...ايناندر مقابل گسترش قسط و عدل... و حذف انحصار طلبي و ويژه خواهيهاي بي دليل در زندگي و معيشت، سر فرود نمي آورند، بلكه پيوسته خود دنبال اختصاص دادن همه چيز به خود و برتري جويي بر ديگرانند.. بنابر اين بايد توجه داشت كه مال اندوزي دقيقا به مسايل مربوط به امنيت مرتبط مي گردد. زراندوز و سرمايه دار تنها امنيت خود را مي طلبد و ديگران فداي تامين امنيت او مي گردند. بدين گونه است كه اسلام راهكارهاي متفاوتي را براي رويارويي با اين روش ها اتخاذ مي كند تلاش اسلام اين است كه امنيت خاطر، امنيت سرمايه و امنيت حقوق براي همه تامين شود و اينطور نباشد كه تامين امنيت براي عده اي براي نقض حق امنيت ديگران شود. وقف در آيين ما پديده و مقوله اي است كه نگاه به ابديت انسان را به بهترين وجه ممكن تبيين كرده است. همين گرايش به ابديت اگر قرار بود يك صورت بسيار معقول و روشني پيدا بكند كدام سنت، كدام آيين و كدام رسم بهتر از اين مي توانست راهي را پيدا بكند كه انسان ماندگاري خودش را به اين زيبايي ترسيم كند. ضمن اينكه اين ماندگاري وقتي است كه در جهت خدمت به مردم شكل مي گيرد آن هم با مجموعه ظرافتها و دقتهاييكه در وقف هست در تلاش است تا تامين كننده ي امنيت باشد. در جلد بيست وهشتم جواهر – كه در فقه ما تقريبا دقيق ترين مباحث راجع به وقف در همين كتاب است- موضوع وقف براي كفار نيز مطرح شده است. آيا مي شود براي كساني كهكافر هستند موقوفه اي را ايجاد كرد يا نه؟ آيا براي مرتد و مرتد ملي مي شود موقوفه اي را در نظر گرفت يا نمي شود؟ اصلا نفس طرح اين مساله كه براي كفار حتي كفار حربي كه با اسلام مخالف و دشمنند هم مي توان براي آنها موقوفه اي داشت يا نه نشان مي دهد وقف يك حكمتي را به همراه داشته كه اين حكمت براي جذبه و جذابيت بيشتر بوده است. وقف براي اهل ذمه تقريبا جزء مباحثي است كه صحت آن كمتر مورد ترديد قرار گرفته است. مثل اينكه مسلمان براي مسيحيان، يهوديان و زرتشتيان موقوفه اي را در نظر مي گيرد براي فقراي آنها و گذران امور آنها به نظر مي رسد اينها جزء مهمترين نكاتي است كه در فقه ما و معارف ما بر جاي مانده، در اوج تمدن اسلامي به نكاتي برمي خوريم كه انصافا حيرت انگيز است. افرادي مي خواستند از والي شكايت بكنند. شكايت از والي يك كار جدي است الان هم اگر قرار باشد كسي از وكيل، وزير، استاندارو يا از رئيس دادگستري شكايت بكنند اگر انسان فقيري باشد نمي تواند كار خودش را رها بكند و دنبال شكايت برود. ما موقوفه هايي داشتيم براي تامين مخارج و زندگي كساني كه از حكام شكايت مي كردند. موقوفه هايي براي كساني كهعقب ماده ذهني بودند. در گذشته كه مراكز درماني يا بهزيستي نبود، موقوفه هايي براي جمع كردن همين افراد و براي رسيدگي به شرايط آنها بوده است. انواعو اقسام موقوفه ها در حوزه تمدن فرهنگ اسلامي و دقتهايي كه در فقه و معارفما نسبت به اين مساله شده است نشان دهنده جامعيت يك دين و آيين است و اينكه چگونه اين دين جامع نگر و شامل است و چگونه درصدد است كه امنيت را براي همه مردم، به عنوان يك دين انساني جداي از تبعيضات ديني، جنسي، نژادي.مالي و غيره فراهم آورد و با ايجاد فرصتهاي برابر راه تكامل و پيشرفت را براي انسانها شكل دهد و آن را در مجموعه حقوق انساني مي بيند چرا كه حق امنيت از اولين حقوق بشري محسوب مي شود. منبع راسخون برچسبها: |