این وبلاگ با نهایت تواضع و فروتنی، سعی بر این دارد محلی باشد برای بیان نظرات متنوع همه عزیزانی که دل در گرو پیشرفت منطقه کشور دارند.
شکی نیست اصلی ترین راه پیشرفت ما توجه به نقاط ضعف و قوت خویش(درونی) و فرصت ها و چالش ها(عوامل بیرونی) است.
امیدواریم در این راه با ما باشید.
1.معناى وقف عام و وقف خاص چيست؟ عدّهاى مىگويند: تغيير وقف خاص برخلاف
قصد واقف و تبديل آن به ملك خاص جايز است، آيا اين سخن صحيح است؟ بسمه تعالي عمومو خصوص در وقف با ملاحظه موقوف عليه است، بنابراين وقف خاص، وقف بر شخص يااشخاص معيّن است مانند وقف بر اولاد و يا وقف بر زيد و فرزندان او و وقف
عام وقف بر جهات و مصالح عمومى مانند مساجد و مكانهاى استراحت و مدارس و
امور مشابه ديگر و يا وقف بر عناوين كلى مثل فقرا و ايتام و بيماران و
كسانى كه در راه ماندهاند و مانند آن است و اين اقسام سه گانه تفاوتى از
جهت اصل وقف ندارند، هر چند از حيث احكام و آثار تفاوت دارند، مثلا وجود
مصداق موقوف عليهم در خارج هنگام اجراى صيغه وقف هم شرط نيست در حالى كه دروقف خاص شرط مي باشد و همچنين در وقف بر جهات و مصالح عمومى كه به صورت
وقف انتفاع هستند از قبيل مساجد و مدارس و قبرستانها و پلها و مانند
آنها، وقف به هيچ وجه قابل فروش نيست حتّى اگر خراب شود، بر خلاف وقف خاص ووقف بر عناوين كلّى به صورت وقف منفعت كه فروش و تبديل آنها در بعضى از
حالتهاى استثنايى جايز است.
2.آيا غصب وقف و تصرّف در آن در غير جهت وقف موجب ضمان اجرتالمثل است؟ و
آيا تلف كردن وقف مثل اينكه ساختمان آن تخريب گردد و يا زمين موقوفه تبديل
به خيابان شود، موجب ضمان مثل يا قيمت آن مىگردد؟ بسمه تعالي دروقف خاص مانند وقف بر اولاد و همچنين در وقف عامّى كه به صورت وقف منفعت
است، غصب و تصرّف در غير جهت وقف يا بدون اذن موقوف عليهم در اوّلى و بدون
اذن متولّى شرعى در دوّمى، موجب ضمان عين و منفعت است و ردّ عوض منافع
استيفا شده و استيفا نشده هم واجب است و همچنين ردّ عين در صورتى كه موجود
باشد و ردّ عوض آن در صورتى كه در دست او يا بر اثر فعل او تلف شده باشد
واجب است و عوض منافع بايد در جهت وقف و عوض عين موقوفه در بدل وقفى كه تلفشده مصرف شود و در وقف عامى كه بصورت وقف انتفاع است مثل مساجد و مدارس و
كاروانسراها و پلها و مقبرهها و مانند آنهاكه وقف بر جهات يا عناوين عمومىهستند تا موقوف عليهم از آنها انتفاع ببرند در صورتى كه توسط غاصب غصب
شوند و آنها را در جهتى غير از منافعى كه براى آنها وقف شدهاند بكار ببرد
بايد اجرت المثل تصرفاتش در چيزهايى از قبيل مدارس و كاروانسراها و حمامهارا بپردازد بر خلاف مساجد و مقبرهها و زيارتگاهها و پلها كه ضامن
اجرتالمثل تصرفاتش در آنها نيست و اگر عين اين موقوفات را تلف كند بايد
عوض مثلى يا قيمى آنها را بدهند كه آن هم در بدل وقف تلف شده مصرف مىشود.
3. اگر وقفى بودن زمين محرز باشد ولى جهت وقف معلوم نباشد، ساكنين و زراعت كنندگان در آن زمين چه تكليفى دارند؟ بسمه تعالي اگرزمين موقوفه، متولّى خاص داشته باشد، واجب است تصرّفكنندگان به او مراجعهكنند و زمين را از او اجاره نمايند و اگر متولّى خاصى نداشته باشد، ولايت
بر آن با حاكم شرع است و تصرّفكنندگان بايد به وى مراجعه نمايند و اما
نسبت به مصرف درآمد وقف كه متردّد بين محتملات است، اگر محتملات متصادق و
غيرمتباين باشند مثل سادات و فقرا و علما و اهل فلان شهر، واجب است درآمد
وقف در قدر متيقّن آنها مصرف شود، ولى اگر احتمالات، متباين و غير متصادق
باشند، در اين صورت اگر محصور در امور معيّنى باشند، واجب است مصرف وقف با
قرعه معيّن شود و اگر احتمال بين امور غيرمحصوره باشد، در صورتى كه بين
عناوين يا اشخاص غير محصوره باشد مثل اينكه بدانيم زمين موقوفه وقف بر
ذرّيه است ولى ندانيم كه ذرّيه كدام شخص از اشخاص غير محصوره مراد است، در
اين صورت منافع وقف در حكم مجهول المالك است و واجب است به فقرا صدقه داده
شود، ولى اگر احتمال بين جهات غير محصوره باشد مثل اينكه مردد بين وقف براىمسجد يا زيارتگاه يا پل يا كمك به زائران و مانند آن باشد، در اين صورت
واجب است درآمدهاى وقف به شرط عدم خروج از آن محتملات در امور خيريه مصرف
شود.
4. آيا عدول از شروط وقف جايز است؟ و در صورت جواز، حدود آن كدام است؟ و آيا طولانى شدن زمان، بر عمل به شروط وقف تأثير مىگذارد؟ بسمه تعالي تخلّفاز شروط صحيحى كه واقف در عقد وقف شرط كرده جايز نيست مگر آنكه عمل به آن
غير مقدور يا حرجى باشد و گذشت زمان تأثيرى در آن ندارد.
5. آيا جايز است زمين موقوفهاى كه مسلمان براى مسلمانان وقف كرده است به غير مسلمان اجاره داده شود؟ بسمه تعالي اگر وقف زمين به صورت وقف منفعت باشد اجاره دادن آن به غير مسلمان در صورتى كه منفعت وقف با آن محفوظ بماند، اشكال ندارد.
6.اگر ملكى وقف بر اولاد ذكور نسلا بعد از نسلٍ شده باشد، آيا اگر موقوف
عليهم به هر دليلى از حقوق خود صرفنظر كنند، وقف زائل مىشود؟ و در صورتى
كه موقوف عليهم موجود در طبقه قبل از حقوق خود صرفنظر كنند، طبقات بعدى چه
تكليفى دارند؟ و همچنين متولّى شرعى املاك موقوفه در چنين حالتى نسبت به
حقوق بطنهاى بعدى چه تكليفى دارد؟ بسمه تعالي وقفيت با
صرفنظر كردن موقوف عليهم از حقوق خود زائل نمىشود و صرفنظر كردن نسل
قبلى از حق خود نسبت به موقوفه، تأثيرى در حق نسل بعدى ندارد و وقف با آن
منحل نمىشود، بلكه نسل بعدى حق دارد هنگامى كه نوبت استفاده آنها از وقف
رسيد، همه حق خود را مطالبه كند، بلكه اگر در زمان نسل قبل مجوّز شرعى فروشوقف وجود داشته باشد، واجب است بعد از فروش وقف ملك ديگرى با پول آن به
جاى عين موقوفه، جهت استفاده نسلهاى بعدى از آن خريدارى شود و بر متولّى
وقف هم اداره و حفظ آن براى همه طبقات موقوف عليهم واجب است .
7.اگر در وقف بر ذرّيه، علم به چگونگى تقسيم منافع وقف بين موقوف عليهم
نباشد، آيا در اين قبيل موارد واجب است تقسيم بر اساس قانون ارث باشد يا
بطور مساوى؟ بسمه تعالي اگر در وقف بر ذرّيه معلوم نباشد كه
وقف بر افراد بطور مساوى بوده يا با رعايت تفاوت بين ذكور و اناث بر اساس
قانون ارث است، حمل، بر وقف بر افراد بطور مساوى شده و درآمدهاى وقف هم بينذكور و اناث در هر طبقهاى بطور مساوى تقسيم مىشود.
8.يك سري از اراضي مشهور به اراضي موقوفه هستند لكن داراي مدرك و سند نيستندو يا اگر هم اسنادي هست ناقص است، اولاً آيا شهرت اينگونه اراضي به
موقوفات كفايت ميكند يا خير؟ ثانياً آن اراضي كه در اختيار متوليان موقوفهو زارعين ميباشد و آن را كشت ميكنند با توجه به اينكه هر دو گروه اقرار
به وقف ميكنند آيا اقرار آنها به وقف در اثبات وقفيت كفايت ميكند يا خير؟ بسمه تعالي شايع بودن و شهرت به وقف كه مفيد اطمينان است كفايت ميكند و اقرار به وقف بر عليه خود مقر نافذ است.
9.آيا وقف حاكمان جور و ظلم، مانند وقف كردن زمينهاي موات و محياه و
خانهها و باغها و غيره صحيح ميباشد؟ با اينكه اين زمينها بسيار وسيع و
چندين روستا را شامل ميشود، خواهشمندم دلائل را هم ذكر فرمائيد. بسمه تعالي در صحت وقف ملكيت شرط است و رسيدگي به موضوع موكول است به مسئولين محترم ذيربط، والله العالم.
10.آيا موقوفاتي كه در زمان سلطان محمد خدابنده و حكام وقت، وقف نمودهاند
جايز است و بايد به آن عمل نمايند؟ يا عمل به آن جايز نيست، عاجزانه از
معظم له استدعا داريم نظر مباركتان را مرقوم فرمائيد. بسمه تعالي اگروقف است بايد به آن عمل شود مگر در صورتي كه شرعاً اثبات شود كه شرائط صحتوقف را نداشته است و رسيدگي موكول است به مسئولين محترم ذيربط در جمهوري
اسلامي.
11. زيدي در موقع حيات خود املاكي داشته وقف نموده است با سه شرط: شرط اول: تا زمانيكه واقف در قيد حيات است منافع ملك را خودش استفاده نمايد. شرط دوم: كسي بعد از او حق فروش ندارد. شرط سوم: بيش از سه سال اجاره داده نشود. چنديقبل دولت طاغوت ملك فوق را به اجاره نود ساله به افرادي داده، در حال حاضرافرادي كه ملك در اجاره نود ساله آنها بوده اظهار ميدارند ما اقدام به
گرفتن ملك خواهيم نمود مسئله اين است كه چون از نظر شرع اسلام واقف زماني
كه در قيد حيات بوده اين ملك را وقف شرعي نموده خواهشمند است ضمن استفتاء
اينجانب نظر شرعي خود را ذيل اين مرقومه اعلام بداريد كه بسيار مورد لزوم
است. بسمه تعالي در فرض مرقوم وقف صحيح است و بايد طبق وقف و
شروط آن عمل شود و با نظر متولي شرعي و اگر شخص خاصي متولي نيست حاكم شرع
بر طبق جهت وقف عمل شود، و اجاره نود ساله كه بر خلاف شرط در ضمن وقف است
صحيح نيست.
12.شخصي قصد دارد منزل مسكوني يا ملك ديگري از خود را وقف بر مسجد يا عزاداريسيد الشهداء و يا امر ديگروقف نمايد و در وقفنامه شرط نمايد مادام الحيات
از منافع موقوفه استفاده نمايد (در منزل سكونت داشته باشد و يا ...) استدعادارد اعلام فرمائيد اين نوع وقف صحيح است يا به جهت اينكه احتمالاً وقف برنفس است صحيح نميباشد؟ بسمه تعالي اگر شرط مزبور برگشت به وقف بر نفس كند باطل است، و چنانچه استثناء از منافع وقف باشد نسبت با مثاله مذكوره در سؤال مختلف است.
13.كتابهائي كه وقف طلاب مدرسهاي است آيا ميشود آنها را از كتابخانه بيرونبرد ؟(چه بيرون بردن از حجرههاي همان مدرسه و يا كلاً بيرون بردن از
مدرسه) با توجه به اينكه مسئول مدرسه هم اجازه بيرون بردن كتابها را ندادهاست و آيا بين كتابهايي كه بعد از مدتي طولاني مورد استفاده طلاب واقع
ميشود با كتابهايي كه مدت زمان كمتري ميخواهد تا مورد استفاده قرار گيردفرق ميكند يا خير؟ بسمه تعالي فرقي در كار نيست و بدون اجازه متولي شرعي جايز نيست.
14.طبق وقفنامه يك باب منزل جنب مسجد جهت استفاده مؤذن و امام جماعت وقف
گرديده، آيا پايگاه مقاومت بسيج ميتواند نسبت به هزينه درآمد منزل جهت
مسجد اقدام نمايد؟ و يا ميتوان درآمد حاصله را صرف موارد عمراني، فرهنگي،
نظامي در مسجد يا كانون و پايگاه مقاومت مستقر در مسجد نمود؟ هم اكنون هيأتامناء (بدون رضايت متولي شرعي) اقدام به برداشت درآمد منزل و صرف آن در
ساخت و ساز يك واحد آپارتماني چند طبقه مسكوني جديد و مجزا كه آن هم قرار
است وقف مسجد باشد مينمايند. اين مورد با توجه به وقف نامه از لحاظ شرعي
چه حكمي دارد؟ آيا ميتوانند از درآمد آن منزل صرف ساخت و ساز منزل جديد
كنند؟ بسمه تعالي با فرض اينكه موقوفه متولي دارد هر گونه
دخل و تصرف در عين موقوفه و صرف منافع وقف بايد زير نظر متولي شرعي موقوفه وبه صلاح وقف باشد و خلاف آن جائز نيست و ديگران نبايد مزاحم متولي شرعي
شوند و در صورتي كه متولي شرعي به وظيفه عمل نكند تعيين توليت با حاكم شرع
است.
15.عدّهاى از افراد بدون اجازه متولّى خاص، اقدام به تخريب كتابخانه واقع
بين اتاق مدرسه مسجد جامع و آشپزخانه حسينيه كه متصل به مسجد است نمودهاندو آن را جزء مسجد كردهاند، آيا اين كار آنان صحيح است؟ و آيا نماز خواندن در آن مكان جايز است؟ بسمه تعالي اگرثابت شود كه زمين كتابخانه، فقط براى كتابخانه وقف شده است، كسى حق تغيير وتبديل آن به مسجد را ندارد و نماز خواندن در آن جايز نيست و هر كسى كه
ساختمان آن را خراب كرده، واجب است آن را به حالت اوليه اش برگرداند، ولى
اگر وقف آن براى خصوص كتابخانه ثابت نشود، نماز خواندن در آن اشكال ندارد.
16.آيا جايز است مكانى براى مدّت موقتى مثلا ده سال به عنوان مسجد وقف شود و
بعد از انقضاى اين مدّت دوباره به ملكيّت واقف يا ورثه او برگردد؟ بسمه تعالي اين كار به عنوان وقف موقت صحيح نيست و عنوان مسجديت هم با آن محقق نمىشود، ولى حبس آن مكان براى نمازگزاران به مدّت معين اشكال ندارد.
17.بعضى از زمينهاى وقفى در مسير طرحهاى توسعه و احداث خيابانها و
پاركهاى ملّى و ساختمان هاى دولتى قرار مىگيرند و بدون اجازه متولّى شرعىو بدون پرداخت اجاره و پول آنها، توسط بعضى از مؤسسات و ادارههاى دولتى
مصادره مىشوند، آيا انجام اين كار براى آنان جايز است؟ آيا كسى كه در اين
زمينهاى موقوفه تصرف مىكند بايد عوض يا قيمت آنها را بپردازد؟ و آيا بايداجرت المثل تصرفاتش را از هنگام تصرف بپردازد؟ و آيا در پرداخت قيمت
موقوفه و يا دادن عين ديگرى به جاى آن توسط مؤسسات و ادارات، اذن گرفتن از
حاكم شرع واجب است يا اين كه جايز است اداره اوقاف يا متولّى وقف با رعايت
مصلحت و نفع وقف با آنان در مورد عوض يا قيمت آن توافق نمايد؟ بسمه تعالي جايزنيست كسى بدون اذن و اجازه متولّى شرعى در وقف تصرّف كند، همانگونه كه اگروقف از قبيل وقف منفعت باشد، تصرّف در آن هم فقط بعد از اجاره كردن آن از
متولّى جايز است همچنين فروش و تبديل وقفى كه قابليت انتفاع در جهت وقف را
دارد، جايز نيست و اگر شخصى آن را تلف كند ضامن آن است و اگر بدون اجازه
متولّى شرعى، در آن تصرّف نمايد، ضامن اجرتالمثل آن است و بايد آن را به
متولّى شرعى وقف بپردازد تا در جهت وقف مصرف نمايد و در اين رابطه فرقى بيناشخاص و مؤسسات و ادارههاى دولتى نيست و جايز است متولّى وقف، بدون
مراجعه به حاكم با متصرّف يا تلفكننده با رعايت مصلحت وقف، در مورد اجرت
يا عوض آن توافق نمايد.
18.زمين موقوفهاى وجود دارد كه داراى راهى است كه فقط براى عبور چارپايان
مناسب است و در حال حاضر به سبب ساخت و ساز خانه در كنار آن بايد راه مزبورتوسعه پيدا كند، آيا توسعه آن از دو طرف بطورى كه به مقدار مساوى از زمين
وقفى و املاك شخصى را در بر بگيرد جايز است؟ و بر فرض عدم جواز، آيا جايز
است براى توسعه راه، آن مقدار از زمين وقفى از متولّى آن اجاره شود؟ بسمه تعالي تغييروقف به محل عبور و جاده جايز نيست، مگر آنكه ضرورت الزامآورى آن را اقتضاكند و يا خود موقوفه براى انتفاع از آن نياز به آن راه داشته باشد، ولى
اجاره زمينى كه وقف منفعت است براى توسعه راه عبور و مرور با رعايت مصلحت
وقف اشكال ندارد.
19.زمينى بيست سال پيش وقف اهالى منطقهاى شده تا اموات خود را در آن دفن
كنند و واقف توليت آن را براى خودش و سپس براى يكى از علماى شهر كه در
وقفنامه ذكر كرده قرار داده و كيفيت انتخاب متولّى بعد از عالم مزبور را هممعيّن نموده است، آيا متولّى كنونى حق تغيير وقف يا تغيير بعضى از شرايط
آن و يا اضافه كردن شرايط ديگر به آن را دارد؟ و اگر اين تغيير بر جهتى كه
زمين براى آن وقف شده تأثير بگذارد، مثل اينكه آن را ايستگاه ماشين نمايد،
آيا موضوع وقف به حال خود باقى مىماند؟ بسمه تعالي با اين
فرض كه وقف از نظر شرعى با تحقق قبض، محقق و نافذ شده است، ديگر تغيير و
تبديل آن و همچنين تغيير بعضى از شرايط و يا اضافه كردن شرايط جديد به آن
توسط واقف يا متولّى جايز نيست و با تغيير وقف از حالت قبلىاش، وقفيّت آن
زايل نمىشود.
20.فردى مغازه خود را براى ايجاد صندوق قرضالحسنه وابسته به مسجد وقف كرده واز دنيا رفته است و چندين سال است كه آن مكان بسته مانده و در حال حاضر درمعرض خرابى است، آيا استفاده از آن براى كارهاى ديگر جايز است؟ بسمه تعالي اگروقف مغازه براى ايجاد صندوق قرضالحسنه در آن، محقق شده باشد، و فعلا
نيازى به ايجاد صندوق قرضالحسنه در آن مسجد نباشد، استفاده از آن براى
صندوقهاى قرضالحسنهاى كه وابسته به مساجد ديگر باشد، اشكال ندارد و اگر
اين هم ممكن نباشد استفاده از آن در هر كار خيرى جايز است.
21.يك نسخه خطى قرآن مربوط به سنه 1263 ه- ش وقف يك مسجد شده و در حال حاضر
در معرضِ از بين رفتن است. آيا جلد كردن و نگهدارى اين اثر مقدس و ارزشمند
نياز به اجازه شرعى دارد؟ بسمه تعالي اقدام به جلد كردن و اصلاح جلد و ورقهاى قرآن مجيد و نگهدارى آن در همان مسجد، احتياج به اجازه خاصّى از طرف حاكم شرع ندارد
22. شخصى ملك خود را براى برپايى مجالس عزادارى سيدالشهداء(ع) در روستا وقفكرده است، ولى در حال حاضر متولّى وقف، توانايى اقامه عزا در روستاى مذكوردر وقفنامه را ندارد، آيا جايز است در شهرى كه در آن اقامت دارد مجالس
عزادارى برگزار كند؟ بسمه تعالي اگر وقف، مخصوص اقامه مجالس عزادارى در همان روستا باشد، تا زمانى كه عمل به وقف هر چند با گرفتن وكيل براى آن، درهمان روستا ممكن باشد، حق ندارد آن مجالس را به جاى ديگر انتقال دهد بلكه واجب است فردى را نايب بگيرد تا در آن روستا مجالس عزادارى برپا كند.
23.آيا جايز است همسايگان مسجد از برق آن براى جوشكارى آهن ساختمانهاى خود
استفاده كنند و پول مصرف برق و حتّى بيشتر از آن را به مسئولين اداره امور
مسجد بپردازند؟ و آيا جايز است مسئولين مسجد، اجازه استفاده از برق آن را
بدهند؟ بسمه تعالي استفاده از برق مسجد براى كارهاى شخصى جايز نيست و مسئولين مسجد هم جايز نيست چنين اجازهاى را بدهند.
24.چشمه آب موقوفهاى وجود دارد كه در طول سالهاى متمادى مورد استفاده مردم
بوده است، آيا لوله كشى از آن به مكانهاى متعدّد و يا به منازل شخصى جايز
است؟ بسمه تعالي اگر كشيدن لوله از آن، تغيير وقف و يا انتفاعدرغير جهت وقف نباشد و مانع استفاده بقيّه موقوف عليهم از آب آن نشود،
اشكال ندارد والاّ جايز نيست.
25.زمينى براى تعزيه خوانى و طلاب علوم دينى وقف شده است، اين زمين در كنار
راه اصلى روستا قرار دارد، در حال حاضر بعضى از اهالى روستا قصد دارند راه
ديگرى را در آن بسازند كه در طرف ديگر زمين مزبور واقع مىشود، اگر فرض
كنيم كه كشيدن اين راه در افزايش قيمت زمين مؤثر باشد، آيا انجام اين
كارجايز است؟ بسمه تعالي مجرّد افزايش قيمت زمين موقوفه بر اثر كشيدن جاده در قسمتى از آن، مجوّز شرعى تصرّف در زمين وقفى يا تبديل آن به راه نيست.
26.در نزديكى يك مسجد خانهاى وجود دارد كه صاحبش آن را براى سكونت امام
جماعت مسجد وقف كرده است، ولى در حال حاضر به علت كثرت عائله و مراجعه
كنندگان و دلائل ديگر مناسب سكونت او نيست و خود امام جماعت هم منزلى دارد
كه در آن زندگى مىكند و احتياج به تعميرات دارد و براى ساخت آن مقدارى وامگرفته است، آيا جايز است خانه موقوفه را اجاره دهد و پول اجاره آن را براىپرداخت بدهىهاى خانهاى كه در آن ساكن است و انجام تعميرات آن، مصرف
نمايد؟ بسمه تعالي اگر خانه به صورت وقف انتفاع، براى سكونت
امام جماعت مسجد وقف شده باشد، شرعا او حق اجاره دادن آن را ندارد هر چند
به قصد استفاده از اجاره آن براى پرداخت ديون و تعمير منزل مسكونىاش باشد واگر آن خانه بخاطر كوچكى، نياز او را براى سكونت خانوادهاش و آمدن مهمان وپاسخگويى به مراجعهكنندگان برطرف نمىكند، مىتواند از آن در بعضى از
ساعات روز يا شب مثلا براى پاسخگويى به مراجعه كنندگان استفاده كند و يا
آنكه خانه مزبور را به امام جماعت ديگرى بدهد تا در آن سكونت كند.
27.ساختمان كاروانسرايى كه براى استراحت كاروانها اجاره داده مىشود، وقف
است و توليت آن با امام راتب فعلى مسجدى است كه در مقابل آن مكان قرار داردو به علت اينكه مسئله بطور دقيق نزد مراجع بيان نشده، ساختمان كاروانسرا
خراب شده و بجاى آن حسينيهاى ساخته شده است، آيا منافع اين مكان به همان
صورت قبل از تغيير باقى مىماند؟ بسمه تعالي تبديل
كاروانسرايىكه وقف منفعت است به حسينيّه كه وقف انتفاع است، جايز نيست،
بلكه ساختمان كاروانسرا بايد به همان صورت قبلى خود برگشت داده شود تا به
كاروانها و مسافران اجاره داده شود و در آمد اجاره آن در همان جهتى كه
واقف تعيين كرده به مصرف برسد، ولى اگر متولّى شرعى تشخيص دهد كه مصلحت
كوتاه مدّت و دراز مدّت وقف اقتضا مىكند كه آن مكان به همين صورت فعلى
براى برپايى شعائر دينى اجاره داده شود و اجاره آن در جهت وقف به مصرف
برسد، جايز است اين كار را انجام دهد.
28. آيا فروش سرقفلى مغازهاى كه در زمين صحن مسجد ساخته شده جايز است؟ بسمه تعالي درصورتى كه ايجاد مغازه در صحن مسجد، شرعا، مجاز بوده، فروش سرقفلى آن با
رعايت مصلحت و نفع وقف، بااذن متولّى شرعى مانعى ندارد و در غير اين صورت
واجب است ساختمان مغازه خراب شود و زمين آن به همان صورت اوّل به حياط مسجداضافه شود.
29.گاهى بعضى از مؤسسات دولتى و غير دولتى به سبب مسائل فنى و طراحى از قبيل
ساختن سدها و نيروگاههاى برق و پاركهاى عمومى و مانند آن، مجبور به تصرّفدر زمينهاى وقفى مىشوند، آيا مجرى اين طرحها از نظر شرعى ملزم به
پرداخت عوض يا اجرت وقف است؟ بسمه تعالي در اوقاف خاص بايد
براى اجاره يا خريد وقف به موقوف عليهم مراجعه كرد و در وقف بر عناوين
عمومى كه به نحو وقف منفعت وقف شدهاند تا منافع آنها در جهت وقف مصرف شود
براى تصرّف در آن بايد از متولّى شرعى آن اجاره شوند و مالالاجاره هم بايدبه او پرداخت شود تا آن را در جهت وقف مصرف كند، و اگر تصرّفات در اين
قبيل وقفها در حكم تلف كردن عين باشد موجب ضمان است و بر متصرّف واجب است
كه عوض عين موقوفه را به متولّى وقف بدهد تا با آن ملك ديگرى بخرد و آن را
بجاى وقف اوّل وقف نمايد تا درآمدهاى آن در جهت وقف به مصرف برسد.
30.شخصى چندين سال قبل مغازهاى را قبل از تكميل ساختمان آن اجاره نمود و پولسرقفلى آن را در همان زمان پرداخت كرد و سپس با اجازه مالك، آن را با پول
اجاره همان مغازه تكميل نمود و در طول مدّت اجاره، نصف ساختمان را با سند
رسمى از مالك خريد و در حال حاضر مدّعى است كه ساختمان مزبور وقف است و
نائب توليت هم ادّعا مىكند كه بايد سرقفلى آن دوباره پرداخت شود، حكم اين
مسئله چيست؟ بسمه تعالي اگر وقف بودن زمين آن ساختمان، ثابت
شود و يا مستأجر به آن اعتراف نمايد، در اين صورت هيچيك از امتيازاتى كه ازمدّعى مالكيت زمين ساختمان موقوفه گرفته است اعتبارى ندارد، بلكه بايد
براى ادامه تصرّف در ساختمان مذكور قرارداد جديدى با متولّى شرعى وقف منعقدنمايد، و پول خود را مىتواند از كسى كه ادّعاى مالكيّت داشته، پس بگيرد.
31.زمين هايى در منطقه ما وجود دارد كه مردم، اقدام به زراعت و كاشت درخت در
آنها مىكنند و بين اهالى مشهور است كه وقف حرم يكى از امامزادگان(ع) مدفوندر منطقه مىباشند و متولّى وقف هم سادات ساكن در آنجا هستند ولى دليلى بروقف بودن آن زمينها وجود ندارد و گفته مىشود كه در گذشته وقفنامهاى
وجود داشته ولى در آتش سوزى از بين رفته است و مردم در حكومت سابق براى
جلوگيرى از تقسيم زمينها شهادت به وقفيّت آنها دادهاند و عدّهاى هم
مىگويند كه يكى از حاكمان منطقه كه علاقه به سادات داشت، آن زمينها را
براى معاف شدن از ماليات وقف آنانكرد، در حال حاضر اين زمينها چه حكمى
دارند؟ بسمه تعالي براى ثبوت وقفيّت، وجود وقفنامه شرط نيست
بلكه اعتراف ذواليد كه وقف در تصرّف آنان است يا اعتراف ورثه ذواليد بعد ازفوت او، به وقف بودن آن ملك، كافى است و همچنين احراز سابقه رفتار با آن
ملك به عنوان وقف يا شهادت دو مرد عادل بر وقف بودن آن و يا شهرت وقفيّت آنبه گونهاى كه مفيد علم اطمينان باشد هم وقف بودن را ثابت مىكند. در
نتيجه با وجود يكى از اين دلائل وقفيّت، حكم به وقف بودن مىشود و درغير
اين صورت حكم به مالكيت متصرّف نسبت به آنچه در اختيار دارد مىشود.
32. وقفنامه ملكى كه مربوط به پانصد سال پيش است پيدا شده، آيا اكنون حكم به وقفيت آن ملك مىشود؟ بسمه تعالي مجرّد سند وقف تا زمانى كه موجب اطمينان به درستى مضمون آن نشود، حجت شرعى بر وقفيّت نيست، ولى اگر وقف بودن آن ملك بين مردم بخصوصافراد كهنسال شايع باشد، بطورى كه مفيد علم يا اطمينان به وقفيت آن شود و
يا ذواليد به آن اقرار كند و يا احراز شود كه در سابق با آن به عنوان وقف
رفتار مىشده، ملك مزبور محكوم به وقفيّت است و به هر حال مرور زمان موجب
خروج ملك موقوفه از وقفيّت نمىشود.
33.سه سهم از آب نهر را از پدرم به ارث بردم و اكنون متوجه شدهام كه اين سه
سهمى كه پدرم خريدارى كرده جزء صد سهمى است كه پانزده سهم آن موقوفه است و
الآن مشخص نيست كه اين سه سهم داخل در كداميك است، آيا جزء وقف است يا ملك
فروشنده؟ تكليف من در اين رابطه چيست؟ آيا خريد اين سه سهم باطل بوده و من
حق مطالبه پول آنها را از فروشنده اوّل كه هنوز زنده است دارم؟ بسمه تعالي اگر فروشنده هنگام فروش، مالك شرعى آن مقدار از آب مشترك كه فروختهاست بوده و معلوم نباشد كه آيا آن مقدارى را كه مالك آن است فروخته يا سهممشاع بين وقف و ملك را به فروش رسانده است، در اين صورت بيع محكوم به صحت
است و حكم به مالكيّت مشترى نسبت به مبيع و انتقال آن از طريق ارث به ورثه
او مىشود.
34.يكى از علما بخشى از دارايى خود از قبيل مزرعه و باغ را وقف خاص نمود و
وقفنامهاى راجع به آن تنظيم كرد و در آن تصريح نمود كه همه شرايط وقف را
عمل كرده و صيغه شرعى وقف را هم اجرا نموده است و ده نفر از اهل علم هم آن
را امضاء كردهاند آيا با وجود آن وقفنامه، حكم به وقفيّت اين اموال
مىشود؟ بسمه تعالي اگر ثابت شود كه علاوه بر انشاء صيغه
وقف، عين موقوفه را هم تحويل موقوف عليهم يا متولّى شرعى وقف داده و به
آنان منتقل نموده است، وقف مذكور محكوم به صحت ولزوم است.
35.زمينى به اداره بهداشت هديه شده تا بيمارستان يا مركز بهداشتى در آن ساختهشود ولى مسئولين اداره بهداشت تاكنون اقدام به ساخت بيمارستان يا مركز
بهداشتى در آن نكردهاند، آيا جايز است واقف زمين را پس بگيرد؟ و آيا مجرّدتسليم زمين به مسئولين اداره بهداشت براى تحقق وقفيت، كافى است يا آنكه
ساخت ساختمان در آن هم شرط است؟ بسمه تعالي اگر تحويل زمين
توسط مالك به مسئولين اداره بهداشت بعد از انشاء وقف به وجه شرعى، به عنوانتسليم به متولّيان شرعى وقف باشد، حق رجوع و پس گرفتن آن را ندارد، ولى
اگر يكى از دو امر مذكور تحقق پيدا نكند حق دارد زمين خود را از آنان پس
بگيرد.
36.زمينى وجود دارد كه مالكش آن را در حضور عالم منطقه و دو نفر شاهد عادل
براى ساختن مسجد وقف كرده است و بعد از مدتى اشخاصى بر آن تسلط پيدا كرده وخانههاى مسكونى در آن بنا نمودهاند، وظيفه آن اشخاص و متولّى چيست؟ بسمه تعالي اگر بعد از انشاء وقف زمين، قبض عين موقوفه با اذن واقف تحقّق پيدا كرده باشد، همه احكام وقف بر آن مترتّب مىشود و ساخت خانههاى مسكونىتوسط ديگران در آن براى خودشان غصب است و بر آنان واجب است ساختمان خود رااز بين ببرند و زمين را تخليه كنند و به متولّى شرعى آن تحويل دهند و
درغير اين صورت زمين بر ملك مالك شرعى آن باقى و تصرفات ديگران در آن متوقفبر اجازه مالك است.
37.شخصى زمينى را هشتاد سال پيش خريده و بعد از وفات او، ورثهاش چندين
معامله روى آن انجام دادهاند و خريدارانى كه اين زمين را از مشترى اول
خريدهاند همگى فوت كردهاند و در نتيجه زمين در اختيار ورثه آنان قرار
گرفته است و گروه اخير حدود چهل سال است كه زمين را بطور رسمى به نام خود
كردهاند و بعد از گرفتن سند رسمى مالكيت، خانههاى مسكونى براى خود در آن
ساختهاند و اكنون يكى از افراد ادّعا مىكند كه اين زمين وقف بر اولاد
مالك بوده و آنان حق فروش آن را نداشتهاند، حال با توجّه به اينكه در طول
هشتاد سال كسى چنين ادعايى نكرده و سند مكتوبى كه دلالت بر وقفيّت بكند هم
وجود ندارد و كسى هم شهادت به آن نداده است، مالكان فعلى چه تكليفى دارند؟ بسمه تعالي تازمانى كه مدّعى وقفيّت و مدّعى عدم جواز بيع، ادعاى خود را به طريق معتبرىثابت نكرده، حكم به صحت معاملاتى كه روى زمين واقع شده است و همچنين حكم
به ملكيت آن براى افرادى كه فعلا نسبت به زمين ذواليد و متصرّف در آن
هستند، مىشود.
38.زمين موقوفهاى وجود دارد كه داراى سه قنات است و شهردارى به علت خشكسالى
مستمر چند ساله، دو عدد از قناتها را براى تأمين آب آشاميدنى مردم منطقه
اجاره كرده است و آب قنات سوم كه وقف طلاب منطقه و فرزندان واقف بوده به
زمين فرو رفته و خشك شده و در نتيجه زمينهايى كه با آب آن آبيارى مىشدند
تبديل به زمينهاى باير شدهاند و درحال حاضر سازمان زمين شهرى ادعا مىكندكه اين زمينها موات هستند، آيا اين زمينها به علت اينكه چندين سال كشت وزرع نشدهاند ملحق به موات هستند؟ بسمه تعالي زمين موقوفه با ترك كشت و زرع آن به مدّت چندين سال، از وقفيّت خارج نمىشود.
39.زمينهاى موقوفهاى وجود دارد كه وقف حرم مقدس رضوى(ع) هستند و در حريم
بعضى از اين املاك مراتع و جنگل نيز وجود دارد، ولى بعضى از نهادهاى مسئول
با استناد به مقررات قانونى مربوط مراتع و جنگلها حكم انفال را بر اين
جنگلها و مراتع جارى كردهاند، آيا مراتع و جنگلهاى واقع در حريم املاك
موقوفه مانند ساير زمينهاى واقع در حريم آنها داراى احكام وقف هستند و
واجب است در مورد آنها عمل به وقفيّت شود؟ بسمه تعالي مراتع وجنگلهاى واقع در جوار اراضى موقوفه در صورتى كه جزء حريم آنها شمرده
شوند، در حكم موقوفه و تابع آن هستند و حكم انفال و املاك عمومى در مورد
آنها جارى نمىشود و مرجع تشخيص حريم و مقدار آن هم عرف محل و نظر افرادى
است كه در اين امر متخصّص هستند.
40.چند زمين از چهل سال پيش براى ساخت خانه جهت سرپرستى و نگهدارى ايتام وقف
شدهاند و عمل به اين وقف از آن زمان تاكنون استمرار داشته است و متولّى
معيّنى هم دارد كه مورد تأييد اداره اوقاف است، ولى اخيرا سند عادى ارائه
شده كه ادّعا مىشود كه از سند قديمى استنساخ شده است و در آن تصريح شده كهاين زمينها از سيصد سال پيش تاكنون وقف شدهاند، با توجّه به عدم وجود
سند اصلى وقف كه ادعا مىشود قديمىتر است و با توجّه به اينكه نسخه موجود
ناقص است و در آن متولّىتعيين نشده و سابقه عمل به وقف هم نسبت به آنها
وجود ندارد، بخصوص كه ذواليد و تصرّفكنندگان هم منكر اين ادّعا هستند و
اشتهار به وقفيّت قبلى مورد ادّعا هم وجود ندارد، آيا اين سند مىتواند
مانع از عمل به وقف جديد در جهتى كه اكنون به آن براى سرپرستى و نگهدارى و
اسكان ايتام عمل مىشود باشد؟ بسمه تعالي مجرّد سند وقف اعم
از اينكه اصلى باشد يا از روى آن استنساخ شده باشد، حجت شرعى بر وقف نيست،
در نتيجه تا وقف قبلى با حجت معتبر ثابت نشود، وقف جديدى كه در حال حاضر بهآن عمل مىشود، محكوم به صحت و نفوذ و جواز عمل است.
41.مردى زمينى را براى ساخت حسينيه سيد الشهدا(ع) وقف كرده ولى زمين مزبور
تبديل به راه عمومى روستا شده است و درحال حاضر از كل زمين حسينيه تقريبا
چهل و دو متر مربع باقى مانده است، اين زمين چه حكمى دارد؟ آيا جايز است
واقف آن را به ملكيت خود برگرداند؟ بسمه تعالي اگر اين كار
بعد از انشاء وقف بر وجه شرعى و تحويل موقوفه به متولّى آن يا جهت وقف صورتگرفته باشد، آن مساحت باقيمانده از وقف بر وقفيّت باقى مىماند و جايز
نيست واقف نسبت به آن رجوع كند و در غير اين صورت بر ملكيّت او باقى است و
اختيار آن با اوست.
42. آيا جايز است بعضى از ورثه كه در تركه سهم دارند، همه آن را وقف كنند؟ و آيا اجراى صيغه وقف به نام آن عدّه صحيح است؟ بسمه تعالي وقف ايشان فقط در سهم خودشان از تركه صحيح است، ولى نسبت به سهام ساير ورثه فضولى و متوقف بر اجازه آنان است. 43.شخصى زمينى را بر اولاد ذكورش وقف كرده و بعد از وفات او اداره ثبت اوقاف
بدون اطلاع از كيفيت آن اقدام به ثبت زمين مذكور به نام فرزندان ذكور و
اناث نموده، آيا اين كار موجب مشاركت اولاد اناث با اولاد ذكور در انتفاع
از اين زمين مىشود؟ بسمه تعالي مجرّد ثبت زمين مذكور به ناماولاد اناث، توسط اداره اوقاف موجب مشاركت آنان با اولاد ذكور در وقف
نمىشود، در نتيجه اگر ثابت شود كه زمين وقف بر خصوص اولاد ذكور است، فقط
مختص آنان خواهد بود.
44.ملكى وجود دارد كه در مسير نهر آب واقع شده و صد سال پيش وقف عام شده است وبنابر قانون ابطال بيع زمينهاى موقوفه، سند رسمى براى آن به عنوان وقف
صادر شده است، ولى در حال حاضر اين ملك براى استخراج سنگهاى معدنى مورد استفاده دولت است، آيا الآن جزء انفال محسوب مىشود يا آنكه وقف است؟ بسمه تعالي اگراصل وقف بودن آن بر وجه شرعى ثابت شود جايز نيست شخص يا دولت آن را به
مالكيّت خود در آورد، بلكه بر وقفيّت باقى مىماند و همه احكام وقف بر آن
مترتّب مىشود.
45.دو مغازه مجاور هم وجود دارند كه هر يك موقوفه مستقلى از حيث واقف و مصرف
هستند و هر كدام مفروز و منفصل از ديگرى است، آيا مستأجر آن دو مغازه حق
دارد از يكى از آن دو دربى به ديگرى و يا به محل عبور خاص آن باز كند؟ بسمه تعالي انتفاعاز وقف و تصرّف در آن هر چند به مصلحت وقف ديگر باشد واجب است طبق شرايط
وقف و با اجازه متولّى صورت بگيرد و مستأجر هر يك از آن دو مغازه وقفى
مجاور هم، حق ندارد به عنوان اينكه مغازه ديگر هم وقف است با بازكردن درب
از يكى به ديگرى و قراردادن راه از آن به مغازه ديگر، در وقف تصرّف كند.
46.زمينى وجود دارد كه فقط قابليت استفاده به عنوان مرتع را دارد و صاحبش آن
را براى اماكن مقدس وقف كرده است و متولّى آن هم قسمتى از آن را به چند نفراجاره داده و مستأجرها هم به تدريج اقدام به ساخت مسكن و مكانهايى براى
معيشت خود در قسمتهايى از آن كه قابل مرتع بودن نيست، نمودهاند و همچنين
قسمتهاى مناسب زراعت را تبديل به زمين زراعى و باغ كردهاند، اولا: با
توجّه به اينكه مرتع طبيعى از انفال و اموال عمومى است، آيا وقف آن صحيحاست و در حال حاضر حكم به وقف بودن آن مىشود؟ و ثانيا: با توجّه به اينكهبر اثر كار مستأجرين در مرتع تغييرات و اصلاحاتى صورت گرفته و در نتيجه
مرغوبتر از قبل شده چه مقدار اجرت بايد پرداخت شود؟ و ثالثا: با توجّه به
اينكه زمينهاى زراعى و باغها بر اثر فعاليت مستأجرين احياء و ايجاد
شدهاند، اين قبيل زمينها چگونه اجاره داده مىشوند؟ آيا مبلغ اجاره آنها
به مقدار اجاره مرتع بايد پرداخت شود يا به مقدار اجاره مزرعه و باغ؟ بسمه تعالي بعداز ثبوت اصل وقف، تا زمانى كه ثابت نشده كه زمينهاى مرتع در هنگام وقف ازانفال بوده و ملك شرعى واقف نبودهاند، وقف آنها از نظر شرعى محكوم به صحتاست و با اقدام مستأجرين به تبديل آنها به مزرعه و باغ و منازل مسكونى، ازوقفيت خارج نمىشوند، بلكه در صورتى كه تصرّفات آنها در زمين وقفى بعد از
اجاره كردن آن از متولّى شرعى باشد، بر آنان واجب است اجاره آن زمينها را
طبق آنچه در عقد اجاره معيّن شده به متولّى شرعى بپردازند تا آن را در جهت
وقف مصرف نمايد، ولى اگر تصرّف آنها در آن زمينها بدون اجاره قبلى از
متولّى شرعى باشد، بر آنان واجب است اجرتالمثل قيمت عادله مدّت تصرّف
را بپردازند و اما اگر ثابت شود كه آن زمينها در هنگام وقف، بالاصاله از
زمينهاى موات و انفال بودهاند و ملك شرعى واقف نبودهاند، وقف آنها شرعا
باطل است و آن مقدارى را كه متصرّفان طبق قانون و مقرّرات احيا كرده و
تبديل به مزرعه و باغ و منزل مسكونى و غيره براى خودشان نمودهاند، براى
خود آنان است و قسمتهاى ديگر زمين كه به حالت قبلى خود باقى مانده و هميشه
موات بودهاند، جزء ثروتهاى طبيعى و انفال هستند و اختيار آنها با دولت
اسلامى است .
47.زنى كه فقط مالك سدس ملك مشاعى است كه بين او و ساير زارعين مشترك است،
همه آن ملك را وقف كرده و همين باعث بروز مشكلات زيادى براى اهالى به سبب
دخالت اداره اوقاف شده است، بطور مثال اداره اوقاف از صدور سند مالكيت براىخانههاى اهالى جلوگيرى مىكند، آيا اين وقف در تمام ملك مشاع نافذ است يافقط در سهم او؟ و بر فرض اينكه وقف فقط در سهم او صحيح باشد، آيا وقف زمينمشاع قبل از تقسيم صحيح است؟ و اگر وقف سهم مشاع قبل از تفكيك آن صحيح
باشد، ساير شركا چه تكليفى دارند؟ بسمه تعالي وقف سهم ملك
مشاع هر چند قبل از تفكيك باشد، شرعا اشكال ندارد به شرطى كه در جهت وقف هرچند بعد از تفكيك و تقسيم قابل انتفاع باشد، ولى وقف تمام ملك توسط كسى كهفقط مالك قسمتى از آن است، نسبت به سهم ساير شركا فضولى و باطل است و شركاحق دارند خواهان تقسيم ملك براى تفكيك املاك خود از وقف شوند.
48.در بعضى از زمينهاى وقفى نهرها يا مسيل هايى وجود دارد كه سنگريزهها و
سنگهاى معدنى در آنها يافت مىشود، آيا اين سنگريزهها و سنگهاى موجود درآنها كه در ملك موقوفه واقع شدهاند، تابع وقف هستند؟ بسمه تعالي نهرهاىبزرگ عمومى و همچنين مسيلهاى عمومى كه در مجاورت زمينهاى وقفى هستند و
يا از داخل آنها عبور مىكنند، جزء وقف نيستند مگر آن مقدارى از آنها كه ازنظر عرف، حريم موقوفه محسوب مىشوند، در نتيجه با آن مقدار همانند وقف
رفتار مىشود، ولى در نهرهاى كوچكى كه موقوفه هستند واجب است نسبت به
سنگريزهها و سنگهاى معدنى و غيره مانند وقف رفتار شود.
49.مدرسه علوم دينيهاى بر اثر قدمت ساختمان و نفوذ رطوبت در آن از قابليت
انتفاع خارج شده و درآمدهاى املاك آن جمعآورى و به عنوان امانت در بانك
گذاشته شده است و اكنون قصد داريم كه مدرسه را با آن درآمدها تجديد بنا
كنيم، ولى مدّت زيادى طول مىكشد تا پروانه ساختمان را بگيريم و اموال
مزبور را براى تجديد بناى مدرسه مصرف كنيم، آيا جايز است در خلال اين مدّت
اموال مربوط به وقف را در يكى از بانكها به صورت سرمايه گذارى بگذاريم و
طبق معاملات متعارف بانكى درصدى سود به نفع وقف دريافت كنيم؟ بسمه تعالي آنچهشرعاً بر متولّى شرعى وقف در رابطه با درآمدهاى آن واجب است،فقط مصرف آنهادر جهت وقف است، ولى اگر مصرف درآمدها در جهت وقف براى او ممكن نباشد مگر
آنكه مدّت زمانى بگذرد و حفظ آن اموال تا زمان امكان مصرف آنها براى وقف باسپردن به بانك ممكن باشد و گذاشتن آنها در حساب پسانداز موجب تأخير در
مصرف بموقع آن اموال در وقف نشود، سپردن آنها به بانك و استفاده از سود
آنها در جهت مصلحت وقف در ضمن يكى از عقود شرعى اشكال ندارد.
50.چندين سال است كه مصرف در آمدهاى وقف متعلّق به حوزه علميه شهر خاصى به
علت عدم امكان ارسال آنها به آن شهر ممكن نيست و تاكنون مقدار زيادى از آن
در آمدها پسانداز شده است، آيا مصرف آنها در حوزههاى علميه واقع در
شهرهاى ديگر جايز است؟ يا آنكه بايد آنها را حفظ نمود تا ارسال آنها به آن
شهر امكانپذير شود؟ بسمه تعالي وظيفه متولّى شرعى يا اداره
اوقاف جمع آورى درآمدهاى وقف و مصرف آنها در جهت وقف است و در صورتى كه
بطور موقت رساندن آنها به شهرى كه بايد در آن مصرف شوند، ممكن نباشد، واجب
است درآمدها را حفظ كرده و منتظر بمانند تا رساندن آنها به آن شهر ممكن شودالبته تا جايى كه منجر به تعطيلى وقف نگردد، و در صورت نااميدى از توانايىرساندن درآمدها به آن حوزه علميه خاص هر چند در آينده، مصرف كردن آنها در
حوزههاى علميه مناطق ديگر اشكال ندارد.
51.يك دانگ مشاع از ششدانگ مزرعهاي وقف بربقعه مباركه گرديده و سالها به آنعمل ميشده است. عدهاي از كشاورزان و متصرفين مزرعه مزبور در وقفيت آن
تشكيك نموده و حل معضل موجود را موكول به نظر مبارك آن رهبر عظيم الشأن
نمودهاند و علي هذا استدعا دارد با عنايت به شهرت و شياع كه در محل در
مورد وقفيت آن وجود دارد نظر مبارك را اعلام فرمائيد تا از تضييع حقوق وقف
جلوگيري شود؟ بسمه تعالي اگر در ميان افرادي كه اعتراف به
وقفيت مورد نزاع نمودند دو نفر مرد عادل وجود داشته باشد كه اقرارشان به
وقفيت شهادت بر وقفيت تلقي شود و يا در ميان اهالي محل شياع مفيد علم و
اطمينان بر وقفيت مورد نزاع حاصل باشد، و يا در مورد نزاع سوابق عمل به
وقفيت مورد تسالم و قبول تمام افراد ذينفع در اين باره داشته باشد بدين
وسيله وقفيت آن شرعاً ثابت است و بايد احكام و آثار وقف بر آن بار نمايند.
52.روستائي است كه شهرت به وقفيت دارد ولي وقفنامه اي در دست نيست، شايع و
معروف است كه قريب ششصد سال قبل حاكم محل آن را وقف بر اولاد ذكور سادات آنروستا كرده است بي آنكه نحوه مالكيت حاميت مذكور و چگونگي خريداري ولي از
مالك يا مالكين روستاي مزبور به اختيار يا به اجبار معلوم و روشن باشد و
نظر به اينكه بعضي از سادات موقوف عليهم مجهول المكان و بعضي مجهول الهويه وتعداد آنها هم زياد و دسترسي به همه ممكن نيست و بر فرض امكان در شرائط
فعلي كه سالها عمل به وقف نشده اگر مال الاجاره متعارف محل، در نظر گرفته
شود اختلاف و درگيري شديد به وجود خواهد آمد چه بسا احتمال غائلهاي بزرگ وموجب سفك دماء و دفع فاسد به افسد گردد هر چند بعضي از مستأجريني كه
سالهاست بدون اجاره در اينجا كشت و زرع دارند، حاضرند رضايت موجرين را
بعمل آورند ولي مالك و موجر واقعي را نميشناسند. بسمه تعالي درمفروض سؤال كه روستاي مذكور مشهور به وقفيت است احكام وقف بر آن جاري است ودر صورت عدم متولي خاص بايد به حاكم شرع مراجعه و با اجازه او درآمد حاصلهصرف سادات مذكور شود و بسط به جميع واجب نيست.
53.زمين كشاورزي از قديم الايام موقوفه بوده و اهالي منطقه به موقوفه بودن آنشهادت ميدهند حتي از پدرانشان نقل ميكنند اشخاصي هم بعنوان متولي سهم
مقرري از كشاورز گرفته بقول خودشان خيريه كردهاند و بعد از فوت پدرانشان
ورثه آنها با همين منوال سهم را گرفتهاند به مدت يك قرن. حالا ورثه منكر
موقوفه بودن ميباشند و سند وقف هم در دست نيست آيا ميتوانند همين زمين راتصرف نموده و بعنوان ملك شخصي خود همه را به مصرف شخصي خود برسانند
خواهشمند است حكم شرعي را مرقوم فرماييد. بسمه تعالي با فرض شهرت به وقفيت، زمين مذكور حكم وقف را دارد، و تصرف در آن بدون اذن متولي شرعي موقوفه حكم غصب را دارد.
54.اراضي و باغاتي كه شهرت در وقف دارد هم اكنون به خاطر آنكه مدرك كتبي و
وقفنامه اي در دست نيست عده اي اصل وقف بودن آن را زير سؤال برده و
ميگويند وقف نيست و لذا از پرداخت مال الاجاره به اداره اوقاف خودداري
ميكنند، مستدعي است نظر مبارك را در مورد اين اراضي و باغات بيان فرمائيد
خداوند سايه حضرتعالي را بر سر مسلمين مستدام بدارد. بسمه تعالي مدركوقفنامه ميزان نيست، اگر سابقه عمل بر وفق وقفيت دارد و يا در بين معمرين ومؤمنين اهل محل اشتهار به وقفيت دارد حكم و آثار وقف بر آن مترتب است و
تصرفات در آن موقوفه بر اذن و اجازه متولي شرعي موقوفه است.
55.پدر اينجانب در زمان حيات خود فرموده بودند «فلان زمين را دادهام يا
ميخواهم بدهم براي مسجد» يا اينكه گفته ميخواهم وقف كنم براي مسجد آيا
بنا بر اظهارات فوق وقف منعقد شده يا خير؟ بسمه تعالي در فرض مسأله زمين حكم وقف ندارد
56.چند قطعه زمين معروف به وقف بودن است كه در دست مستأجرين است و مال
الاجاره حاصله از آن در روز عيد غدير خم صرف فقراء و مستمندان آن محل
ميشده ولي وقفنامه اي در دست نيست ولي مستأجرين اين زمينها و معتمدين محلبه وقف بودن آن واقف اند و نيز در بين عموم مردم شهرت دارد و توليت آن نيزبراي افراد خاصي بين تمام اهل محل مشهور است.مستدعي است طبق حكم خدا
بفرمائيد وقفيت براي مصرف مذكور و توليت براي آن افراد به شهرت ثابت ميشوديا خير؟ بسمه تعالي با فرض ثبوت شهرت در بين اهل محل وقفيت براي جهت ذكر شده و توليت موقوفه براي افراد ثابت ميشود.
57.احتراماً معروض ميدارم در روستائي قنات آبي همراه با مقداري زمين كشاورزيموجود ميباشد كه توسط پدران صاحبان فعلي آنها آباد شده است، حدود پنجاه
سال پيش اداره اوقاف به اسم اينكه اينجا وقف ميباشد هر ساله مقرري را به
هر طريق كه ميشد از مردم دريافت ميكرد. لكن حدود 12 سال پيش وقتي به
اداره اوقاف مراجعه كرديم براي اينكه سند وقف نامه اين املاك و قنات را
نشان بدهند متوجه شديم كه هيچ سند و مدركي مبني بر اينكه اين املاك و قنات
وقف باشد موجود نيست و تنها حرف اداره اوقاف اين است كه چون قبلاً حكم وقف
را داشته حالا هم موقوفه ميباشد. لذا براي بنده بلاتكليف مانده كه آيا ايناملاك و قنات موقوفه ميباشد يا مجهول المالك يا مال كشاورزي ميباشد دوم
اينكه تا زمان تعيين تكليف آن به چه صورت ميتوانيم از اينها استفاه نمائيمآيا اجازه حاكم شرع يا اداره اوقاف لازم است يا خير؟ بسمه تعالي اگر مشهور به وقف است حكم وقف دارد و الا امر آن با حاكم شرع است.
58.كراراً مشاهده گرديده اشخاص در مجامع عمومي به استناد مرقومه شماره
19131/1 – 72/11/30 آن دفتر به عنوان رياست محترم قوه قضائيه موقوفاتي را
كه بيش از يك قرن سابقه عمل به وقف دارد زير سؤال برده كه آقا در نامه فوق
الاشعار فرمودند «... ابتدا بايد اصل مالكيت مدعيان بر طرق شرعيه احراز شودو اسناد رسمي و غير رسمي اينگونه زمينها كه در دوران حكومت ظلم و طغيان
تنظيم شده است مطلقاً اعتبار ندارد...» در اين اساس آقايان مخالفين
موقوفات نتيجه ميگيرند كه تمام وقفنامهها و اسناد مالكيت موقوفات باطل و
بياعتبار است و اول بايد ثابت شود كه واقفين اين املاك را از كجا آورده
اند و چگونه مالك شدهاند تا وقف كنند و حال آنكه اين وقفنامهها علاوه بر
آنكه مسجل به تسجيل بسياري از علماء و مراجع بزرگ شيعه در گذشته و حال
گرديده، بيش از يكصد سال سابقه عمل به وقف مستمر به طرق شرعي داشته و دارد واساساً اينگونه موقوفات موضوعاً خارج از شمول دستور مطاع معظم له در نامه
فوق الاشعار ميباشد. معهذا به منظور تعيين تكليف و استرشاد چگونگي موضوع
به محضرتان استبصار مستدعي است امر به ارشاد مقتضي فرمايند. بسمه تعالي موقوفاتيكه از قديم الايام تا زمان حاضر به آن عمل ميشود و شهرت به وقفيت دارد
نيازي به سند كتبي ندارد و محكوم به وقفيت است و تصرف در آن بدون اذن متوليشرعي و صلاح وقف حكم تصرف در غصب دارد.
59.جواني 26 ساله هستم و از چهار دست و پا فلج و از نعمت حركت و بينائي يك
چشم محروم شدم پدر پيرم تمام هستي خود را براي مداواي بنده خرج ولي هيچگونهبهبودي حاصل نگرديد به جهت شرايط فيزيكي و همچنين وضعيت اقتصادي بسيار
نامساعد نتوانستم ادامه تحصيل دهم جد بزرگوارم املاك خود را وقف اولادي
نمودهاند و علماي محترم طراز اول آن زمان پس از تأييد وقفنامه را امضاء و
ممهور فرمودهاند لذا در مورد املاك مذكور عمل به وقف انجام گرفته و سند
صادر شده و به اجاره واگذار گرديده است و حال سؤال بنده به شرح ذيل است: آيافوت كاتب يا شهودين وقفنامه، قدمت و گذشت زمان وقفنامه، پاره شدن كناره
كاغذ وقفنامه، وقفنامه مذكور را از نظر اصالت و سنديت علي رغم عمل به وقف وتصرفات 121 ساله در حال و آينده مورد تخديش و تفكيك و ترديد قرار ميدهد
يا خير؟ بسمه تعالي اگر وقف محرز است ولو باينطور كه آن محل
مشهور به وقف است، بايد بر طبق وقف عمل شود و الا بايد وقف شرعاً اثبات شودو سند براي اثبات وقف كافي نيست مگر اينكه موجب اطمينان شود.
60.املاكي است (باغ) كه بيش از صد سال است بين مردم خريد و فروش ميشود و
اكنون مالكيت آن كه به نام تعداد زيادي از اهالي آن منطقه ميباشد موجود
است.آيا كسي با ارائه كپي وقفنامه بدون سند اصلي ميتواند مدعي وقفيت اين
املاك شود؟در فرض ثبوت وقفيت اين املاك در سابق، جايز است اين املاك را از
متصرفين خارج كرد يا نه ؟ بسمه تعالي اگر از كپي وقف نامه
اطمينان به وقفيت زمين حاصل ميشود يا شهرت به وقفيت داشته باشد زمين و
املاك محكوم به وقفيت است.بر فرض ثبوت وقفيت واجب است به حال خود برگردد و
از وقفيت خارج نشده است و حكم غصب دارد.
61.به لحاظ اينكه اينجانب قصد حبس نمودن ملكي را داشتهام وقف نامه برايم
نوشتهاند، ولي نويسنده آن به طور وقف آن را تنظيم كرده و بنده را هم توليتقرار داده و نوشته توسط من خانه قبض گرديد خانه اكنون تحويل من است و من
تصميم داشتم آن را در وقت ثبت به طور حبس ثبت نمايم. آيا با توجه به اينكه
نويسنده وقف نامه مرا از چگونگي اين وقفنامه آگاه نكرده، و با توجه به
اينكه من اين وقفنامه را اصلي ندانسته و ثبت آن را اصلي ميدانستم كه در
وقت ثبت آن را حبس ثبت نمودم آيا تكليف چيست لطفاً مرقوم فرمائيد. بسمه تعالي اگر قصد وقف نداشته ايد وقف نشده است .
62.زميني است كه داراي سند مالكيت به نام شخص ميباشد و قبلاً دراين زمين
گندم و جو كشت ميشده است به گفته بعضي افراد محصول آن (به صورت)وقف براي
حمامي داده ميشده است، ولي كشاورزي كه آن را براي صاحبش ميكاشته است
ميگويد چنين نبوده است اكنون آن حمام نيز ويران شده و از اين زمين نيز
محصولي برداشت نميشود و هيچ گونه مدركي مبني بر اين ادعا وجود ندارد كه
بايد محصول آن براي حمام داده شود، آيا گفته كشاورزي كه زمين را ميكاشته
است و سند مالكيت كه به نام صاحبش ميباشد را ميتوان مدرك قرار داد و گفتهبعضي افراد كه حاصل آن كه اكنون هيچ چيزي نميباشد را به حمام ميداده را
رد نمود و آيا ميشود اين زمين را معامله كرد؟ بسمه تعالي زميناگر مشهور به وقفيت باشد حكم وقف را دارد اگر چه سند مالكيت به نام شخصي
صادر شده باشد و برفرض ثبوت وقفيت، خريد و فروش و معامله آن جائز نيست و
هرگونه دخل و تصرف در آن متوقف بر اجازه متولي شرعي و صلاح وقف است.
63.از سالهاي قبل مؤسسه آبرساني حضرت امام حسين(ع) توسط بانيان خير وقف مسجدجامع گرديده و بر همين اساس از زمان تأسيس تا كنون درآمد آن پس از كسر
هزينههاي مربوط صرف مخارج مسجد ميگردد، البته سندي كه گوياي وقفيت باشد
در دست نيست و تنها شهادت و گواهي شهود مؤيد موضوع است. لذا با عنايت بهمراتب فوق اخيراً از جانب مسئولين محلي ( بخشداري ) در نظر است اين مؤسسه
به سازمان آب و فاضلاب واگذار گردد، مستدعي است جهت تبيين مسائل شرعي و
قانوني به مسائل زير پاسخ فرمائيد. مؤسسه آبرساني مورد اشاره در حال حاضر قريب به هفت ميليون تومان پول در اختيار دارد، آيا وجوه مذكور بايد به حساب مسجد واريز گردد؟ آيا سازمان آب و فاضلاب اجازه تصرف مؤسسه فوق را دارد يا خير؟ در صورتي كه در اختيار آنها قرار گيرد حكم شرعي آن چيست ؟ بسمه تعالي درفرض مذكور كه سالها طبق وقف بودن مؤسسه مذكور عمل شده و شهادت و گواهي
شهود بر وقفيت مؤسسه ثابت است مبلغ موجود مربوطه به مسجد و بايد به حساب آنواريز شود. وقف قابل تغيير نيست و واجب است طبق وقف زير نظر متولي خاص يا عام عمل شود.
64.قطعه زميني در چند سال قبل توسط دو فرد خير وقف گرديده، و از يك فرد
روحاني خواسته كه براي آنها وقفنامه بنويسد و به همين منظور صيغه وقف را
جاري كند واقفين و شاهدين بي سواد بوده و از كيفيت نوشتن آن در آن هنگام
آگاه نبوده و پس از مدتي كه وقف نامه توسط يك با سواد برايشان خوانده شد
متوجه شده اند كه صيغه وقف بر اساس نيت واقفين نيست، آيا شرعاً ميبايست براساس نيت واقفين از آن زمين استفاده شود يا بر اساس وقفنامه و صيغه جاري
شده، خواهشمند است راهنمائي فرمائيد. بسمه تعالي نوشته ميزان نيست، هر طور نيت واقفين بوده و وقف شده بايد عمل شود.
65.اينجانب زميني را خريداري نمودم و شنيدم كه اين زمين وقف بر مسجد است به
فروشنده مراجعه كردم اظهار بي اطلاعي كرد و گفت او هم زمين را از شخص ديگريخريده است . ضمناً اشخاصي كه ادعاي وقف بودن زمين را دارند فردي حدود 75
ساله و پسرش حدود 50 ساله و همسر او ميباشد كه هر سه نفر ادعا ميكنند
چندين سال پيش وقفنامه را ديده اند و به رؤيت فروشنده اول نيز رسانده اند.
فروشنده اول اين حرفها را دروغ محض ميداند و از هر كدام از معتمدين محل همسؤال كردم در مورد وقف بودن زمين اظهار بياطلاعي كردند، و فعلاً هيچگونه
نوشته يا وقفنامهاي در دسترس نيست.حال با توجه به شهادت اين سه نفر (پدر وپسر و همسر او) مبني بر وقف بودن زمين و اينكه وقفنامه را خود ديده اند و
به رؤيت فروشنده اول هم رسانده اند، ولي فروشنده اول اين ادعا را دروغ
ميداند و با توجه به اينكه هنوز وجه زمين پرداخت نشده ( به صورت چك است)،
خواهشمند است حضرتعالي نظر خود را درباره موارد ذيل مرقوم فرمائيد: وقف بودن يا نبودن اين زمين با توجه به نبودن وقفنامه و شايع نبودن وقف بودن اين زمين در بين معمرين؟ صحيح يا باطل بودن اين معامله با توجه به ظن وقف بودن آن؟ بسمه تعالي اگردو نفر عادل به وقفيت زمين شهادت دهند زمين حكم وقف را دارد و الا با فرض
اينكه شهرت به وقفيت ندارد و دليل ديگري هم بر وقفيت نيست حكم وقف را نداردو در هر صورت موضوع نياز به رسيدگي دارد و موكول است به محاكم قضائي.
66.پدرم زميني را در حدود سي سال پيش با توجه به اعتماد و اطمينان و صداقتي
كه از دايي خود داشته از وي خريداري نموده است پس از گذشت مدتي از گوشه و
كنار و از صحبتهاي اهالي محل متوجه ميشود كه ميگويند زميني كه شما خريدي
از موقوفه زرتشتيان ميباشد كه آن را ثبت به مالكيت داده و به شما فروخته
اند، حقير از سال 64 بر زمين فوق اقدام به ساختن خانه براي خود نمودم . و
در حال حاضر در آن ساكن ميباشم و اما چون خودم نيز از بابت اين مسأله دل
نگران و ناراحت بودم تحقيقاتي از يكي از پير مردهاي زرتشي كه اطلاعات در
اين باره داشته نمودم برابر اظهار وي زمين مورد اشاره از سهميه ارثي از يكياز اهالي زرتشتيان به پسرش به ارث ميرسد پسر وي نيز زمين را كه از موقوفه(گمبر) زرتشتيان بوده ثبت به ملك داده و اقدام به فروش آن به يكي از
مسلمانان مينمايد بعد از سه دست فروش پدر من زمين را ميخرد و الان در حالحاضر من در آن ساكن هستم تكليف من چيست مرا راهنمايي فرموده تا در اين
رابطه فرداي قيامت مسئول نباشم. توضيح اينكه وقف گمبر از اين قرار است كه
آرد خمير و سپس نان پخته و به سگ بدهند كه محافظ و نگهبان زرتشتيان باشد. بسمه تعالي اگروقفيت زمين مرقوم به واسطه شهرت بين مردم يا گواهي دو عادل و يا اعتراف
فردي كه زمين را فروخته به وقف بودن آن ثابت نشود محكوم به وقفيت نيست و
گرنه حكم وقف دارد.
67.حد فاصل يك باب منزل موقوفه و منازل شخصي همسايگان دالاني وجود دارد كه ازقديم تا بحال به صورت انبار منزل موقوفه مورد استفاده بوده است، بر اساس
محدوده ثبتي محل مذكور مشكوك است، اكنون برخي از همسايگان مدعي عدم وقفيت
محل مذكور ميباشند و برخي تقاضاي خريد آن محل را جهت احداث راهرو براي
منزل خود دارند، مستدعي است حكم شرعي مسئله را بيان فرمائيد. بسمه تعالي وقفقابل خريد و فروش و واگذاري به غير نيست و با فرض اينكه درگذشته محلي در
تصرف وقف بوده و در جهت موقوفه استفاده ميشد، محكوم به وقفيت است مگر آنكهخلاف آن اثبات شود.
68.فردي بعنوان صاحب ملك كه داراي سند مالكيت است و مرحوم شده اين زمين را
قصد داشته كه جهت مسجد وقف نمايد، بازماندگان مرحوم نيز زمين را كه آن
مرحوم قصد داشته مسجد كند جهت مسجد واگذار نموده اند، ولي عده اي ميگويند
كه شنيده ايم زمين فوق وقف است و سندي كه دال بر وقفيت باشد در دست نيست،
عدهاي اظهار ميدارند كاروانسرا بوده است، عده اي اظهار ميدارند كه زمين وگل انداز بوده است. خواهشمند است نظر خود را در مورد اينكه آيا ميتوان اين زمين را جهت مسجد اختصاص داد يا نه بيان فرمائيد. بسمه تعالي اگر وقف بودن آن معلوم نيست و بين مردم هم شايع به وقف بودن نيست محكوم به ملكيت براي ذي اليد بوده و واگذاري براي مسجد صحيح است.
69.حضرت امامزاده عبدالله فرزند برومند حضرت امام محمد باقر(ع) كه كليه اراضياطراف بقعه متركه طبق حكم حاكمان سلف در قرون ماضي با اسناد به جا مانده
كه ممهور به مهر حكام وقت و در هامش آن بعضي از رجال ديني و متنفذين منطقه
كه يكي پس از ديگري در زمان خود تأييد و مهر زده موقوفه اعلام گرديده و به
همين لحاظ به عنوان موقوفه عمل ميشده و از پرداخت كليه عوارضات و ماليات
دولتي مرفوع القلم گرديده بودند.سؤال اين است كه : 1) آيا اكنون جزء موقوفات آن حضرت محسوب ميگردد؟ 2)اداره محترم كشاورزي در عصر طاغوت در اين اراضي موقوفه موصوف سند صادر نموده است چه حكمي دارد ؟ بسمه تعالي اسناد اگر موجب اطمينان بر وقفيت زمينهاي مذكور بوده يا در بين عرف محل شهرت به وقفيت داشته باشند اراضي مذكور حكم وقف را دارند. حكمكلي مسأله روشن است كه اگر وقفيت اراضي مذكوره محرز باشد صدور اسناد
مالكيت براي آنها صحيح نيست لكن مسأله نياز به رسيدگي دارد كه موكول است بهمسئولين ذيربط قانوني.
70.ملكي نسلاً بعد نسل به اينجانبان رسيده و در يد مالكانه ما بوده است و در
عمران و آبادي آن هم كسي به جز ما دخالت نداشته و مدارك مالكيت هم موجود
است چه قديمي و چه ثبتي جديد . ولي شخصي اين قريه را به تمام وقف كرده آن
هم اولاً در دادگاههاي متعدد از شصت سال پيش تا به امروز ادعاي او چون
اسناد مالكيت نداشته است و خدا وكيلي هم نخريده است مردود شده و احكام
صادره برله مردم روستا ميباشد حال تقاضا داريم حكم مسأله را از نظر شرع
مقدس اسلام بدانيم. بسمه تعالي حكم به مالكيت متصرفين ذوي
الايدي فعلي ميشود مگر آنكه خودشان اقرار و اعتراف بر وقفيت داشته باشند ويا بينه شرعيه يا حجت شرعي بر وقفيت قائم باشد و يا مدعي وقفيت دعوي خود
را به طريق شرعي در دادگاه اثبات كند و حاكم حكم به وقفيت نمايد.
71.منطقه ما يك منطقه كشاورزي ميباشد كه در گذشته اين مناطق به صورت موقوفه
اعلام شد و الان متوليان امر اصرار بر دريافت موقوفات را دارند و از آنجا
كه هريك از اهالي در تحير زايد الوصفي قرار دارند، از طرفي نه رضايت به
تصرف در مال سيد الشهداء(ع) دارند و از آن طرف هم ميدانيم كه سيد
الشهداء(ع) رضايت به دريافت مال ديگران را ندارند زيرا موضوعي كه در اين
مورد مطرح است اين است كه اولاً در مالكيت مالكين آن زمان حرف است و مورد
اشكال، و بر فرض صحت مالكيت آنها، اين مسئله مطرح ميشود كه در زمان واقفينمقدار زمين زير كشت بسيار محدود بوده به عنوان مثال در يك سطح زير كشت
اغلب از 20 هكتار تجاوز نميكرده لكن بعدها بر اثر زحمات و تلاشهاي خود
كشاورزان سطح زير كشت به مقدار 150، 200 و حتي بيشتر هم رسيده است لذا
تقاضا داريم اولاً مشخص بفرمائيد كه مقدار مازادي كه به دست خود كشاورزان
آباد شده، جزء موقوفات محسوب ميگردد يا خير تا اهال منطقه را از اين مشكل
شرعي نجات دهيد. بسمه تعالي اصل وقف واقف نسبت به آنچه كه در
ظاهر مالك آن بوده است محكوم به صحت و نفوذ است مگر آنكه خلاف آن به طريق
شرعي ثابت شود، ولي اراضي كه در گذشته و در زمان انشاء وقف به صورت جنگل يابيشه و نيزار يا مرداب يا مرتع طبيعي و از اراضي موات اصلي و جزو انفال و
اموال عمومي بوده است و حريم خاص ملك شخصي يا موقوفه نبوده است وقفيت نسبت
به آن تسري و شمول ندارد، بلكه اين گونه اراضي ملك اختصاصي كساني است كه آنرا به قصد تملك براي خودشان احياء كردند و يا از احياء كننده آن به آنان
به ارث يا بيع منتقل گرديد.
72.همسر اينجانب به موجب وصيتنامه وصيت ميكند كه خانه مسكوني خود و عيالم رابعد از فوت وقف مسجد شهداء نمودم و پس از تنظيم به من گفت امضاء كن من هم
كه سواد ندارم و متوجه نشدم كه سهم اينجانب را كه سند مالكيت دارم نيز وقف
ميكند لذا ذيل وصيتنامه را انگشت زدم. اكنون بفرمائيد آيا وقف محقق شده بااينكه خانه محل سكونت اينجانب است و تصرف مسجد نداده ام ،دوم اينكه آيا
شوهرم حق داشته است كه وصيت كند: سهم خانه عيالم را نيز وقف كردم، سوم
اينكه برادر آن مرحوم ميگويند اين وصيت است و چون زائد برثلث است من قبول
ندارم و سهم خود را ميخواهم و در اين بين برادر شوهرم نيز فوت ميشود كه
او داراي زن و بچه است و من و شوهرم بچه نداريم. تقاضا دارم حكم شرعي راذيلاً بنويسيد كه وقف صحيح است يا نه؟ مسجد شهداء هم حقي دارد يا اينكه
ثلث را بايد به نماز و روزه اختصاص دهم براي خدا حكم شرعي را بيان كنيد تا
به وظيفه عمل كنم. بسمه تعالي در فرض مرقوم تمام خانه مذكور
حكم وقف ندارد ولي بر وصي واجب است تمام سهم ميت از خانه را با فرض اينكه
كسي با او در اين خانه شريك است مطابق وصيت وقف مسجد نمايد، مگر اينكه سهم
ميت از اين خانه از ثلث تركه او زيادتر باشد كه در اين صورت به مقدار ثلث
تركه بايد وقف نمايد مگر اينكه همه ورثه اجازه بدهند و مابقي تركه علي ما
فرض الله ميان ورثه او تقسيم ميشود و در صورتي كه يكي از ورثه بعد از مورثفوت كرده باشد سهم الارث او به ورثه ميرسد و تا به وصيت عمل نشود تقسيم
تركه جايز نيست واگر به نماز و روزه قضا وصيت نكرده باشد واجب نيست براي اونماز و روزه قضا انجام دهيد.
73.واقف در وقفنامه مصرف موقوفه خود را چنين ذكر كرده، يك دوم براي واقف،
بقيه خريد جهيزيه براي دختران فقراء، ده روز روضه خواني در ماه محرم و صفر،اكنون واقف شك دارد كه آيا زمانيكه اين وقف را روي كاغذ آورده صيغه هم
خوانده يا نه با توجه به اين مطلب : ايشان توانائي خريد جهيزيه را ندارد آيا اجازه ميفرمائيد پول آن را جهت خريد جهيزيه به ارحام بدهند؟ بسمه تعالي بستگي به نظر متولي شرعي و مراعات جهت وقف دارد.
74. آيا جابجائي يعني اضافه كردن روضه و كم كردن جهيزيه و بالعكس جائز است يا خير؟ بسمه تعالي تغيير وقف جايز نيست.
75.شخصي وصيت نموده اموالش در دست فرزندانش باشد و سود حاصل آن را وقف روضه
خواني سيد الشهداء نموده آيا اين مورد شامل تمام اموال نامبرده ميشود يا
فقط ثلث مال حق وقف و وصيت را داشته ؟ ضمناً وارثين وقفنامه و وصيتنامه
پدرشان را امضاء نموده اند. بسمه تعالي وقف مزبور صحيح نيست، وحكم وصيت را دارد كه در ثلث تركه نافذ است و در زائد بر ثلث موقوف است با
اجازه ورثه، و چنانچه اجازه كرده باشند بايد بر طبق آن عمل كنند و
نميتوانند از اجازه خود برگردند.
76.زميني است كه قبلاً جزء حمام عمومي شهر بوده است و سالهاست كه آن حمام
خراب شده و باير افتاده است و كسي از اهالي شهر نميداند كه آيا اين زمين
وقف حمام بوده است يا نه و متولي مشخص و معين هم نداشته و حمام به واسطه
عموم مردم اداره ميشده است و از طرفي بيت العباس گنجايش جمعيت عزادار و
هيئتهاي مذهبي را ندارد و نياز به توسعه دارد . آيا اجازه ميفرمائيد اين
زمين درطرح توسعه حسينيه جزء بيت العباس قرار گيرد؟ بسمه تعالي اگر وقف بودن آن محرز نيست و مشهور به وقف هم نميباشد اشكال ندارد.
77. چند سؤال از محضر مباركتان دارم : آيا ملك وقف به ارث داده ميشود يا خير؟ ظاهراًشخصي وصيت نموده و در ضمن وصيت خود ملك وقفي را به ارث داده است حال سؤال
اينجاست كه آيا اين وصيت نامه صحيح است يا باطل و بر فرض بطلان آيا تمام
وصيت نامه باطل است يا همان مقدار كه ملك وقف را وصيت نموده است؟ بسمه تعالي وقف به ارث نميرسد و وصيت نسبت به وقف صحيح نيست و نسبت به غير وقف مانع ندارد و بايد عمل شود.
78.شخصي قريب 50 هكتار از مراتع جنگلي را حيازت كرده و مدتي از آن بهره
ميجست به طوريكه عرف و قانون مملكت وقت او را مالك مرتع ميدانستند پس از
سال 1283 قمري آن را براي حضرت سيد الشهداء (ع) وقف نمود و از آن سال تا
الان عمل به وقف شده است و مال الاجاره را براي عزاداري امام حسين(ع) مصرف
مينمايد، از مقام معظم استدعا دارم حكم شرعي آن در صحت و عدم صحت وقف را
بيان فرمايند. بسمه تعالي حكم كلي مسأله روشن است كه اگر كسي
مالك ملكي بود ميتواند آن را وقف كند ولي موضوع خاص نياز به رسيدگي دارد
ميتوانيد به مسئولين ذيربط قانوني مراجعه نمائيد.
79.حدود 380 پارچه آبادي (كه قبلاً با هيچ سابقه تملكي جز مالكيت بوميان آنهاو به صورت طبيعي پدر اجدادي نداشته و اكثراً اسناد قديمي در دست دارند و
بعضاً زمين كشاورزي و بعضاً به صورت انفال كه قسمتهائي از آن به عنوان
مرتع مورد استفاده دامداران بوده است) در سال 1372 قمري توسط درباريان
مظفرالدين شاه و تنفيذ خود او طي فرماني به يكي از تجار وابسته به دربار
ساكن تهران و بدون هيچگونه توجهي به حق مسلمانان منطقه تمليك ميشود و در
سال 1322 قمري نصف مشاع كل منطقه (به صورت قله تا قله همه تلال و جبال و
صحاري و براري و جنگل و مرتع آباد و غيره، يذكر و لم يذكر ...) توسط تاجر
مذكور وقف خاص ميشود ولي از طريق اهالي امتثال نشده و دادرسي هم نبوده كه
به داد آنان برسد كه ملكي كه در يد آنان است و قباله و بنچاق دارند و
همچنين انفال را چگونه واگذار و وقف كرده اند . در زمان رضاخاني هم مدتي درتملك دولت وقت قرارگرفته و ماليات اجباري از مردم ميگرفتند و بعد از زمانپسر رضاخان به كمك وراث تاجر نامبرده كه داماد رضاخان بود با سازش با
خوانين جابر منطقه به خوانين و قسمتي از آن را در ثبت دولت شاهنشاهي به نامخود و ساير وراث به ثبت ميرسانند (بنابراين وقف كذايي به همان نسبت تنزل
پيدا كرده و در اصلاحات ارضي شاهي جز مستثنيات جزئي به نام وقف تمام
زمينها بين زارعين صاحب نسق تقسيم ميشود. از جهت اينكه اين مسئله از اول
تا كنون خصوصاً حالا كه دولت در مقابل موقوفات صحيحه احساس مسئوليت ميكند
موجب عسر و حرج فراوان براي اهالي شده و مردم نجيب اين منطقه را متأثر
نموده متمني است نظر مبارك را در مورد زير بيان فرمائيد: آيا تمليك منطقهاي به وصف فوق توسط مظفرالدين شاه به يكي از وابستگان درباري ملكيت شرعي ايجاد ميكند يا خير؟ آيا وقف مبني بر چنين ملكيتي كه موجب عسر و حرج عمومي منطقه و دولت بوده صحت دارد يا خير؟ بسمه تعالي حكمشرعي توقف صحت وقف بر مالكيت شرعي واقف در زمان انشاء وقف امر واضحي است،
لكن اثبات اينكه زمين موقوفه ملك واقف نبوده است احتياج به بررسي و حكم
شرعي دارد و لازم است جهت رسيدگي در اين باره به دادگاههاي قضائي جمهوري
اسلامي ايران مراجعه شود.
80.شهرستاني حدود هشتاد روستا دارد و داراي جمعيت حدود چهارصد هزار نفر
ميباشد كليه زمينهاي اين مناطق اعم از مزروعي و مسكوني توسط شخصي كه از
نزديكان رضا شاه بوده تصاحب شده و بعداً هم وقف گرديده آيا اينگونه وقف كه
ايشان صاحب اصلي نبوده صحيح است يا خير؟ بسمه تعالي وقف بايد
از طرف مالك يا كسي كه مالك به او اختيار داده باشد واقع شود، و با فرض شك
محمول بر صحت است و خصوصيات موضوع بايد در محاكم شرعيه رسيدگي شود.
81.روستائي است كه در حدود يكصد سال قبل ميگويند كه مالك آن به شرح زير آن
را وقف كرده. ششدانگ روستا اعم از زمينهاي مزروعي و باير و رود و ملك
مسكوني و جنگلهاي مربوطه روستاي مذكور و ...، منتهي در اينجا چند سؤال
شرعي براي روشن شدن وظيفه شرعي و ديني ما مطرح است. آيا مالكين آن زمان با توجه به اينكه منطقه ارباب و رعيتي بوده با اين كيفيت مالك شرعي بودند كه بتوانند وقف كند يا خير؟ بسمه تعالي با احراز مالكيت وقف صحيح است.
82.اگر چنين وقفي صحت شرعي داشته باشد آيا خانههائي كه قبل از وقف در تصرف
مردم بوده آيا مالك چنين حقي دارد كه خانههاي مسكوني مردم روستاي مذكور راوقف كند؟ بسمه تعالي با عدم احراز مالكيت واقف نسبت به خانههاي مذكور، وقف صحيح نيست.
83.اينجانب 71 سال از عمرم ميگذرد قبلاً ساختماني به نام حسينيه امام حسن
مجتبي(ع) وقف نمودم و مجتمع فرهنگي و علمي امام حسن مجتبي(ع) تشكيل شد كه
در آن مكان عزاداري و اطعام طعام و امورات مذهبي و تعليم قرآن در ايام سال
بر قرار است. قصد دارم خانه مسكوني خود را هم به نام دارالشفاء حضرت امام
حسن مجتبي(ع) و مغازه را جهت تعميرات احتمالي آن دو باب ساختمان و
هزينههاي تدريس و تعليم قرآن و تعمير حسينيه امام حسن مجتبي(ع) وقف نمايم،اما ميخواهم تا اينجانب و همسرم در حيات هستيم از آنها استفاده نمائيم و
پس از درگذشت ما تحويل وقف گردد اجازه ميفرمائيد در دفتر خانه رسمي حاضر وبه صورت فوق كه سؤال شد به اداره اوقاف واگذار شود كه انشاءالله بعد از
مرگ ما به وقف عمل گردد. بسمه تعالي اگر تا زنده هستيد وقف
كنيد و تحويل متولي شرعي دهيد مانع ندارد و ميتوانيد تصرف مادام العمر
خودتان را در ضمن وقف شرط كنيد ولي بايد وقف منجز فعلي باشد و وقف بعد از
فوت صحيح نيست.
84.بنده يك پدر شهيد هستم كه تنها فرزندمان شهيد شده است و الان خودمان دو
نفر به سن كهولت و پيري رسيده ايم و يك منزل داريم كه حدوداً پنج ميليون
تومان ارزش دارد ميخواهيم بعد از مرگ خودمان وقف حسينيه اعظم شهر نمائيم
آن طوريكه سؤال گرفتيم وقف بايد منجز باشد و نميشود گفت بعد از مرگ ما اينمنزل وقف حسينيه باشد، لذا از آن مقام عظام عاجزانه ميخواهم براي ما روشنبفرمائيد كه ما چه كار كنيم و چگونه وقفمان صحيح است؟ بسمه تعالي ميتوانيد منزل را در حال حيات خودتان وقف كنيد و تحويل هم بدهيد ولي منافع آن را مادامالحيات براي خودتان و همسرتان استثناء كنيد.
85.از مال دنيا يك خانه مسكوني و يك باب مغازه دارم كه درآمد آن كمك خرجيام
ميباشد ميخواهم وصيت نمايم با توجه به اينكه بيش از 3/1 اموالم نميتوانموصيت كنم آيا ميتوانم هم اكنون كه زنده هستم مغازهام را وقف نمايم مشروطبر اينكه بعد از مردنم اجاره آن را به طلبههايي كه در شهر خودمان درس
ميخوانند تقسيم شود و كتاب خريداري نمايند و اما منزلم را به فرزند خواندهام ببخشم مشروط بر اينكه تا زنده هستم در آن بنشينم و بعد از مردن او
باشد. بسمه تعالي مي توانيد مغازه را در حال حاضر وقف و منافعآن را مادام الحيات استثناء كنيد و نيز ميتوانيد منزل را به استثناي
منافع به هر فردي ببخشيد البته مشروط به اينكه قبض و اقباض به نحو معتبر
شرعي انجام گردد و در زمان زندگي اختيار اموالتان با خودتان است.
منبع ميراث جاويدان
برچسبها:
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد و کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...
لطفا جهت حمایت از ثامن تم ؛ لینک و لوگوی ما را از قالب حذف نفرمایید...